پاییز میرسد که مرا مبتلا کند

پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند

با رنگ‌های تـازه مــرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش

خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار

راز ِ  درخت  باغچـــه  را  برملا  کند

او قول داده است که امسال از سفر

اندوه‌هــای  تازه  بیــارد ،  خـدا  کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا

او قـول داده است بـه قــولش وفا کند

پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است

جــز این کــه روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند،  وَ خداوندِ فصل ها

یک فصل را بخاطر او جا به جا کند

تقویـم خواست از تو بگیرد بهـــار را

تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر

در  را  بـــه  روی  حضــرت  پاییــــز  وا  کند...
دیدگاه ها (۱)

زندگی…خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رودزندگی…حس شکوفایی یک ...

به دنبال گناهی هستم کهمجازاتش تبعید به قلب دوستان قدیمی باشد...

....اعتمادم را گرفتی باورم را پس بده..........شمع سوزانت شدم...

من آمـده ام از لـب تــو ، قـند بســازماز قصه ی دلــدادگی ام ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط