همیشه وقتی کسی بهم می گفت : " اسم فلانی و پیش من نیار ! "
همیشه وقتی کسی بهم می گفت : " اسم فلانی و پیش من نیار ! "
تو دلم می گفتم چی می شه آدما به این نقطه می رسن.
ولی مدتیه خیلی خوب این نقطه رو فهمیدم و لمس کردم !
این درد ، درد جنسیت نیست ...
وقتی ادعای ؛
حرفای مردونه
قولای مردونه
رفاقتای مردونه
داشت اما زمان ثابت کردنش یه فراموشکارِ ترسو شد ،
وقتی برای اولین بار خواستی بهش تکیه کنی
ولی پشتتو به بدترین شکل خالی کرد ...
دیگه نمی خوای اسمشو بشنوی
حتی دوست نداری جاهایی بری که
باهاش می رفتی ،
همه ی اون خاطرات حسِ قربانی شدن بهت می ده !
دلت می گیره بابت همه ی لحظه ها ، روزا و سالایی که بهش
از دلتنگیات گفتی ، از آرزوهات اما اون حالا تو چشمات
زل می زنه و با کلماتش از روت رد می شه.
همیشه فکر می کردم باید احترام کسی رو که انتخاب کردی
نگه داری ولی این روزا میفهمم
یه روزی میاد که خجالت می کشی تا به بقیه بگی
انتخاب من این بوده ...
تو دلت فریاد می زنی به خدا اینجوری نبود
دلت می خواد دست ببری تو گذشتتو با قوی ترین
پاک کننده ها پاکش کنی ، ولی مگه پاک می شه ؟
این روزا دوست ندارم اسمتو بشنوم
یا هر چی که مربوط به توئه ،
این روزا دلم می گیره واسه آدمی که فکر می کردم
هستی ...
من به هر جمله ایی که به " مردونس " ختم می شه
آلرژی گرفتم ! من به چشم خودم دیدم
که همین " مردونه ها " به موقعش انسانیت هم ندارن
چه برسه به تعیین جنسیت و معرفتش .
دوست دارم به خاطر آرامش خودم ببخشمت
ولی تو اون " خرمالوی گس " ایی بودی که
صورتمو جوری جمع کرده که هیچ اتفاقی نمی تونه
منو به حالت قبل برگردونه ...
حداقل تا مدت زیادی !
#ساینا_سلمانی
تو دلم می گفتم چی می شه آدما به این نقطه می رسن.
ولی مدتیه خیلی خوب این نقطه رو فهمیدم و لمس کردم !
این درد ، درد جنسیت نیست ...
وقتی ادعای ؛
حرفای مردونه
قولای مردونه
رفاقتای مردونه
داشت اما زمان ثابت کردنش یه فراموشکارِ ترسو شد ،
وقتی برای اولین بار خواستی بهش تکیه کنی
ولی پشتتو به بدترین شکل خالی کرد ...
دیگه نمی خوای اسمشو بشنوی
حتی دوست نداری جاهایی بری که
باهاش می رفتی ،
همه ی اون خاطرات حسِ قربانی شدن بهت می ده !
دلت می گیره بابت همه ی لحظه ها ، روزا و سالایی که بهش
از دلتنگیات گفتی ، از آرزوهات اما اون حالا تو چشمات
زل می زنه و با کلماتش از روت رد می شه.
همیشه فکر می کردم باید احترام کسی رو که انتخاب کردی
نگه داری ولی این روزا میفهمم
یه روزی میاد که خجالت می کشی تا به بقیه بگی
انتخاب من این بوده ...
تو دلت فریاد می زنی به خدا اینجوری نبود
دلت می خواد دست ببری تو گذشتتو با قوی ترین
پاک کننده ها پاکش کنی ، ولی مگه پاک می شه ؟
این روزا دوست ندارم اسمتو بشنوم
یا هر چی که مربوط به توئه ،
این روزا دلم می گیره واسه آدمی که فکر می کردم
هستی ...
من به هر جمله ایی که به " مردونس " ختم می شه
آلرژی گرفتم ! من به چشم خودم دیدم
که همین " مردونه ها " به موقعش انسانیت هم ندارن
چه برسه به تعیین جنسیت و معرفتش .
دوست دارم به خاطر آرامش خودم ببخشمت
ولی تو اون " خرمالوی گس " ایی بودی که
صورتمو جوری جمع کرده که هیچ اتفاقی نمی تونه
منو به حالت قبل برگردونه ...
حداقل تا مدت زیادی !
#ساینا_سلمانی
۶.۰k
۰۱ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.