یه روزی که دیر نیست رو به روی خودم قرار می گیرم، وقتی خوا
یه روزی که دیر نیست رو به روی خودم قرار می گیرم، وقتی خواستم بلند شم و دست به کارای احمقانه بزنم خودم رو محکم هول میدم و میگم دیگه کافیه ، تمومش کن...یه روزی دست از مراعات کردن با خودم برمی دارم...تو چشمام نگاه می کنم و میگم دیگه گول حرفای قشنگت رو نمی خورم ، دیگه به قولایی که میدی اعتماد نمی کنم ، بسه هرچقدر زمان از دست دادیم...بسه هرچقدر رویا بافتی و انتظار معجزه کشیدی....یه روزی وقتی جسم خسته م خودش رو روی تخت انداخت و زل زد به سقف اتاق ، دیگه نمی شینم کنارش بگم بیخیال ، درست میشه...نمیگم تو خواستی و نشد...بهش دروغای بزرگ نمیگم...یه روزی تو شرایط سخت وقتی پاهام شروع به فرار کردن همراهیشون نمی کنم ، دستای خودمو می گیرم و سر خودم داد می زنم...میگم تا کی می خوای جا بزنی؟ تا کی می خوای با ترس و دلهره و احتمال زندگی کنی؟ میگم تو یه ترسویی که جرئت تغییر دادن زندگیش رو نداره...یه روزی جلوی خودم وایمیستم و همه ی اون حرفایی که یه عمر از شنیدنش فراری بودم رو با خودم تکرار می کنم...یه روزی که دیر نیست به خودم میام...
#محدثه_رمضانی
#محدثه_رمضانی
۱۷.۷k
۱۱ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.