خدایا

خدایا...
غرورم را شکستم...نجابتم که نشکست...شکست؟
اشکهایم ریخت...حیایم که نریخت...ریخت؟
گفتم دوستت دارم...دوستی که نخواستم...خواستم؟
در دلم میخواندمش میخواستمش...تا ابد...هرزگی که نکردم...کردم؟
چیزی درونم منجمد شد...او که ندید...دید؟
هق هق ها را که نشنید...شنید؟
فقط خواستمش، همین...
دیدگاه ها (۱)

بالی از پرواز می خواهد دلمآسمانی باز می خواهد دلمچون قناری ه...

می خواهی بروی ؟بهانه می خواهی ؟بگذار من بهانه را دستت دهمبرو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط