ترجمه ی موزیک People pt.2 از شوگا با همکاری آیو!🔥
ترجمهی موزیک People pt.2 از شوگا با همکاری آیو!🔥
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
من ميدونم، تو هم ميدونی
همهچیز میدونن
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
دیگه هیچکس نميدونه
این چیزى که بهش ميگن عشق
شاید فقط یه نوار از احساسات زودگذر باشه
اینکه “عاشق چی هستم؟” همیشه نامعلومه
بچهای بودم که به اندازه کافی دوست داشته نشد
بهخاطر همین از اون نوع آدماییام که محتاط ان
یه رابطه صادقانه با بقیه ميخوام
میدونی که کلمه “تا ابد” مثل یه قلعه شنی ميمونه
با برخورد ملایمترین موجها هم زود فرو ميریزه
اون چیه که از دست دادن رو اینقدر غمناک ميکنه؟
در واقع، این ترسیدنه که همهچیز رو غمگین ميکنه
خیلى دورى، تو رفتى
همهچیز میدونن
ميگن این بازى هیچ برنده و بازندهای نداره، اما من همیشه بازنده بودم
گفتیم همهچیزمون رو براش ميدیم، اما خودمون باعث شدیم که خراب بشه
و بعد ترک کردیم
چون هم عشق و هم انسانها خودخواه ان
خیلى دورى، تو رفتى
دارى دورتر ميشی
خیلی دور شدى، دیگه رفتى
ميدونم، مجبورم که بدونمش
پس زمانش الان دیگه رسیده
خودت رو از یاد بردن هم ميتونه یه جور خودخواهی باشه، درسته
در اصل وقتى ميگم همهچیزم براى توعه، این از روی طمعِ
“یعنى اگه طمعام رو بذارم کنار، خوشحال ميشم؟”
یه نیمه-توهم که هیچوقت قرار نیست برآورده بشه
ميگن زندگى یه مبارزه بین مقاومت کردن و تسلیم شدنه
من ميگم یه مبارزه بر علیه تنهاییه
اگه نمیتونی جلوش رو بگیرى، اشکالی نداره که گریه کنی
تو همین الانش هم برای دوست داشته شدن بیشتر از کافى هستى
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
من ميدونم، تو هم ميدونی
همهچیز میدونن
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
دیگه هیچکس نميدونه
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
من ميدونم، تو هم ميدونی
همهچیز میدونن
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
دیگه هیچکس نميدونه
این چیزى که بهش ميگن عشق
شاید فقط یه نوار از احساسات زودگذر باشه
اینکه “عاشق چی هستم؟” همیشه نامعلومه
بچهای بودم که به اندازه کافی دوست داشته نشد
بهخاطر همین از اون نوع آدماییام که محتاط ان
یه رابطه صادقانه با بقیه ميخوام
میدونی که کلمه “تا ابد” مثل یه قلعه شنی ميمونه
با برخورد ملایمترین موجها هم زود فرو ميریزه
اون چیه که از دست دادن رو اینقدر غمناک ميکنه؟
در واقع، این ترسیدنه که همهچیز رو غمگین ميکنه
خیلى دورى، تو رفتى
همهچیز میدونن
ميگن این بازى هیچ برنده و بازندهای نداره، اما من همیشه بازنده بودم
گفتیم همهچیزمون رو براش ميدیم، اما خودمون باعث شدیم که خراب بشه
و بعد ترک کردیم
چون هم عشق و هم انسانها خودخواه ان
خیلى دورى، تو رفتى
دارى دورتر ميشی
خیلی دور شدى، دیگه رفتى
ميدونم، مجبورم که بدونمش
پس زمانش الان دیگه رسیده
خودت رو از یاد بردن هم ميتونه یه جور خودخواهی باشه، درسته
در اصل وقتى ميگم همهچیزم براى توعه، این از روی طمعِ
“یعنى اگه طمعام رو بذارم کنار، خوشحال ميشم؟”
یه نیمه-توهم که هیچوقت قرار نیست برآورده بشه
ميگن زندگى یه مبارزه بین مقاومت کردن و تسلیم شدنه
من ميگم یه مبارزه بر علیه تنهاییه
اگه نمیتونی جلوش رو بگیرى، اشکالی نداره که گریه کنی
تو همین الانش هم برای دوست داشته شدن بیشتر از کافى هستى
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
من ميدونم، تو هم ميدونی
همهچیز میدونن
پس زمانش الان دیگه رسیده
همین جا و الان وقت رفتنه
دیگه هیچکس نميدونه
۲.۴k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.