لطفا بخونید
#لطفا بخونید#
ای خوش آن روز که بر دیده دری باز شود
دارم امید دری از سحری باز شود
مگر از خدمت صاحب نفسان فیض رسد
ورنه از غیب بعید است دری باز شود
جز غم و غصهی تو غصه و غم نیست مرا
سفرهی دل نه به هر خیرهسری باز شود
مرغ بیبال و پرم گوشهی زندان خراب
باید از کنج قفس بال و پری باز شود
جز حریم نظرت نیست پناه دگری
گره بستهی ما با نظری باز شود
دم به دم یاد تو هستم که تو یادم باشی
درد گفتم که ز کویت خبری باز شود
بس دعا کردم و گرییدم و دادم قسمت
تا در وصل تو با چشم تری باز شود
تشنهام، تشنهی می، کرب و بلا میخواهم
در حرم دایرهی بیشتری باز شود
ای خوش آن روز که بر دیده دری باز شود
دارم امید دری از سحری باز شود
مگر از خدمت صاحب نفسان فیض رسد
ورنه از غیب بعید است دری باز شود
جز غم و غصهی تو غصه و غم نیست مرا
سفرهی دل نه به هر خیرهسری باز شود
مرغ بیبال و پرم گوشهی زندان خراب
باید از کنج قفس بال و پری باز شود
جز حریم نظرت نیست پناه دگری
گره بستهی ما با نظری باز شود
دم به دم یاد تو هستم که تو یادم باشی
درد گفتم که ز کویت خبری باز شود
بس دعا کردم و گرییدم و دادم قسمت
تا در وصل تو با چشم تری باز شود
تشنهام، تشنهی می، کرب و بلا میخواهم
در حرم دایرهی بیشتری باز شود
۶۳۰
۲۴ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.