هونoneshotهآن

هونـoneshotـهآن🍃 ✨

چه قدر خوبه همیشه یکیو داشته باشی که بدونی فقط تورو دوست داره...فقط خوده خودت!
یکی که بدونی همیشه هست...مواظبته...براش مهمی....
زندگی هر چه قدرم سخت باشه اگر همچین فردی رو داشته باشی مشکلات اذیتت نمیکنن...چون دلت قرصه...
-هییییی لوهاناااا...لولوووو
+جاننمممم
-کجا سیر میکنی که هرچی صدات میکنم جواب نمیدی؟؟
+هااا...ه.هیچییی راستی تو کی اومدی؟
-ببین میگم نیستییی اینجااا....من یه ربعه اومدم
+عاها...
-بریم؟؟
+کجا؟!
-فاعک😐
+عاهااااا اوک بریم😂
امروز چانیول خونشون به مناسبت سالگرد عاشق شدنشون جشن با شکوهی گرفته بودن...امیدوارم بکی به چانیول لو نداده باشه حرفای منو...اون نوتلا که حرف تو دهنش نمیمونه...
با سهون سوار ماشین شدیم...تازع داشتم به تیپش دقت میکردم...عین همیشه خوشتیپ و جذاب...
یع شلوار کتون مشکی و کفش مشکی و یه کت مشکی چرم ....ساده در عین حال عالی♡
منم یه شلوار جذب مشکی با تیشرت توسی و کلاه کپ توسی و کتونی مشکی توسی پوشیده بودم...
تو کل راه سکوت کردیم تقریبا بعد ۲۰ دقیقه رسیدیم به خونه چانی و بکی...دسته کمی از باغ نداشت..خیلی با شکوه بود...صدای اهنگ تا بیرون خونه میومد...
رفتیم داخل...چان و بک با لباسای هم رنگ جلو اومدن و گرم صحبت شدیم...واقعا زوج خوبی بودن...فقط معنی نگاهای مشکوک بین اونا و سهون رو نمیفهمیدم....
چان:بفرمایین اتاق بالا انتهای راهرو سمت چپ میخواین وسایلتونو بزارین یا لباس عوض کنید...
من و سهونم سر تکون دادیم و بی توجه به بقیه رفتیم سمت اتاقی که چان گفته بود...
سهون در اتاقو باز کرد و منم پست سرش رفتم و درو بستم... با روشن کردن چراغ توسط سهون جفتمون میخکوب شدیم....
اتاق بزرگ با تم قرمز و مشکی که روی زمینش با گلبرگ های رز به شکل قلب تزیین شده بود و وسط اون قلب شمع هایی که یکیش به شکل L و یکی دیگش به شکل S بود...اول اسم من و سهون...
سهون که انگار تعجبش الکیه و فیلم بازی کرده بوده به من که چشمام تا اخرین حد گشاد شده بود نگاه کرد و یه لبخند ملیح زد...اروم دستمو گرفت با با خودش کشید بع سمت وسط اون قلب...
هنگ بودم... عین بچه ها دنبالش میومدم...ایستادیم وسط اون قلبه...سرم پایین بود...دستشو گذاشت زیر چونم و سرمو بالا اورد..
-لوهانا
+ج..جانم
-الان چه حسی داری؟
+حس شیرینیه...نمیدونم دقیقا چیه!
-بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب
اروم جعبه ایو از جیب کتش در اورد و روی زانو نشست روی زمین...
-قبول میکنی برای همیشه عشق من باشی؟؟
قلبم با سیب گلوم جابه جا شده بود
اوه خدای من...
+سهونا...راستش...
رنگش یکم پرید...
-چ...چیشده؟؟
+منم عاشقتم😍 😂
اروم در جعبه رو باز کرد...یه ست دستبند و انگشتر طلا سفید بود...خیلی خیلی قشنگ بود...
انگشتر و دستبندو دستم کرد منم مال اونو دستش کردم...توی چشمهای هم نگاه کردیم و لبخند زدیم...
یهو زیر پاهام خالی شد...
+یااااا سهونااااا چیکار میکنییی
-عشقم الان دیگه مال خودمی اعتراض موقوف
منو گذاشت رو تخت و بدون اجازه دادن برای اعتراض با لبهاش مهر سکوتو روی لبهام زد...
.....💜 .....
#hunhan💕
#luhan💞
#sehun💖
دیدگاه ها (۶۳)

ووج ووج🙊 ♥ ️💦 لباموو😍 💋 چشما درویش مال سهونمه😐 #luhan

حس خوب یعنی...هربار بیشتر از قبل حس کنی بودنش بهترین اتفاق ز...

هونـchatـهآن💌 🌈 -لولوی من{👦 }+جونم {❤ }-میدونستی؟! {💭 }...

-//فُرمولِعـ🙊 ••-//شَخصیَتمـ🙎 🐰 ••-//جوریِعـ💎 ••-//کِہ🐾 🍃 ••...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 15ویو جونکوکاون شب هیچ ...

میان دو نگاه

"شراب سرخ" Part: ¹³جنا: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنیدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط