ای آرزوی گمشده مهمان کیستی

ای آرزوی گمشده مهمان کیستی
درد منی بگو که درمان کیستی

دامان من ز اشک ندامت پر آتش است
ای نوگل شکفته به دامان کیستی

شد پنجه ی که شانه ی آن زلف پرشکن
ای جمع حسن و لطف پریشان کیستی

با آن تن شگفت که خوش تر از جان بود
جانِ کـه هستی و جانان کیستی

ای صبح آرزو به کی لبخند می زنی
سحر آفرین کاخ و شبستان کیستی

من بی تو همچو ماهی بر خاک مانده ام
آب حیات سینه ی بریان کیستی

من میزبان درد و غم و رنج و حسرتم
ای آرزوی گمشده مهمان کیستی.....
دیدگاه ها (۰)

وقتی شاملو ‌گفته:«اشکها را پشت لبخندی مخفی می‌کنیم که خیلی د...

من سخت نمی گيرم ...........سخت است جهان بی تو ............

همچون انار خون دل از خویش میخوریمغم پروریم حوصله شرح قصه نیس...

مپرس از منچرا در پیله ی مهر تو محبوسمکه عشقاز پیله های مرده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط