عمری ست که ما زنده ولی زنده به گوریم

عمری ست که ما زنده ولی زنده به گوریم
از بدو تولد همه از اهل قبوریم

انگار که دنیا ز ازل خانه ی ما نیست
یک کوچه ی تنگ است که در حال عبوریم

یک عده که راضی به رضای خودمانیم
یک عده دگر دیوصفت در پی حوریم

یک جمع به دنبال رسیدن به حقیقت
نزدیک به آنیم و خود آنیم و چه دوریم

یک جمع دگر در به در نور هدایت
غافل شده از خویش که ذاتا همه نوریم

دیری ست که از منتظرانیم و صدافسوس
غایب خودمانیم و به دنبال ظهوریم

حاضر نه حضوراست و حصول است و شعور است
با چشم نبین؛ دل بگشا ما همه کوریم

آزادترین مردمِ دربندِ جهانیم!
دیدگاه ها (۱)

این شعر سیمین بهبهانی واقعا زیباسترها کردیم خالق را ، گرفتار...

بزن ﺑﺎﺭﺍﻥﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ ﺗﻦ ﺭﻧﺠﻮﺭ...

ناپلئون میگوید:دنیا پر از تباهی است، نه به خاطر وجود آدمهای ...

جان ماکسول میگوید " به خاطر بسپار " ... - زندگی بدون چالش ؛...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط