اگر توان رفتن ب گذشته را داشتم

اگر توان رفتن ب گذشته را داشتم
از لا ب لای خستگیِ مفرط روزهایم
کمی خیال آسوده بر می داشتم!
و اگر می توانستم آینده را ببینم
از بطنِ اتفاق هایی ک چشم ب راهِ قدم هایم برای افتادن هستند،
چند پیمانه امید بر میداشتم!!
و با کمک این توشه ها
اکنون را همانگونه ک جریان دارد،
ثانیه ب ثانیه زندگی میکردم!
ب همراهِ یک قلبِ شادمان
و یک لبخندِ ممتد....
#عشقولوژی
دیدگاه ها (۱)

مثل یک استکان چای دارچینوسط سرمای زمستان،بیا و همانقدر "داغ"...

ما آدمها همیشه ب یک سرپناه نیاز داریمسرپناهی ک حال دلمان را ...

و روزی ک آدمهایکبار برای همیشه از چشمانت می افتند...مهم نیست...

زن های عاشق مردی با قدِ بلند نمی خواهند...مردی می خواهند ک ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط