سخت است غرق شدن در روزها پر از تکرار و تفکرات ک جز خست

سخت است غرق شدن در روزهاے پر از تکرار و تفکراتے کہ جز خستگے چیزے برایت ندارد...
آنقدر خستــــہ کہ فقط مے توانے بنگرے بہ دردهایے کہ نمک بہ زخم لحظه هاے تنهاییت مے زنند...!
و گاهے در حســـــرت لحظہ ها، آنقدر آه مے کشے و بغض مے کنے تا آشکار نگردد عمق دردهایے کہ در دلــــت پنهان مانده...
خستــــہ از عبور ثانیہ ها کہ بہ دلخواه خود مے گذرد و تو هیچ نقش و سهمے در ثبت و گذر این لحظہ ها نداری...!
و همچنین، خستہ و دردمند از روزهاے خوبے کہ با یک دنیا امید، رسیدنش را بہ انتظار مے کشیدے...
میدانــــــــــے!!!
 گاهے، فقط باید چشم دوخت بہ مهربانے و نگاه خداونـــــدے کہ خودش خوب مے داند حال دلـــــت اصلا خوب نیست!!!
دیدگاه ها (۲)

‌آدم‌هاعطرشان را با خودشان می آورند،جا می گذارندو می روند‌‌!...

چرا مرا بند نمی کنی به خودت؟من بند شدن میخواهممن مالِ کسی شد...

چقد بده اونقد حالت خراب باشه و بغض داشته باشی پست بذاری بیان...

ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺻﺪﺍﻳﻲ ﺭﺍ ﻣﻴﺸﻨﻮﻡ ،ﺻﺪﺍﻱ ﺭﺍﻩ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط