یک عاشقانهی آرام

.
💗 یک عاشقانه‌ی آرام
(شعر از زبان عروس خانوم سروده شده)
.
این که پیشم نشسته پایِ سفره یِ عقد
این که عمامه ای به سر دارد
چند وقتی دلِ مرا بُرده
خودش از حالِ من خبر دارد...
.
پایِ این سفره ، تا به او گفتم:
«در دعاها ، فقط تو را طلب کردم»
خنده‌ای کرد و با نجابت گفت:
مطمئناً « دعا » اثر دارد....
( .ن: حاج اقا کمی خودشیفته بوده😊 )
.
یادِ آن عصرِ سردِ پاییزی
آمد او، با عبای مخملی بر دوش
مادرم محوِ شوکتش شد و گفت:
این پسر ، عشقِ معتبر دارد...
.
الغرض آخر و تهِ قصه
من رسیدم به یارِ آسمانیِ خویش
شد مقدَّر تمامِ حاجتم در «قدر»
حضرتِ حق به ما نظر دارد...
.
پایِ این سفره با عزیزِ دلم
عهدِ شیرینِ همسری بستیم
مادرم بعدِ خطبه آمد و گفت:
دیدی آن با حیایی‌ات ، ثمر دارد؟!..
.
شاعر: #سید_محمد_علی_موسوی_زاده


منبع:گاه نوشت های یک طلبه

@parvaz_aghide
دیدگاه ها (۱)

Masaf.ir:⭕ ️ یدیعوت آحارونوت: گروهی از دانش‌آموزان مدارس ابت...

🌷 احادیث شیعه🌷 :@AhadiseShia

Fahimeh Ghasemi:📔 پنج شنبه فیروزه ای ✍ سارا عرفانی📚 غزاله دخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط