جمعه ها
جمعه ها
تمام دردهایش را
با صبح آغاز میکند
با سکوتش
جان آدم را به لبش می رساند
به غروب که می رسد
پر می شود از بغض
پشت پنجره ی خیال که باشی
با او می گریی
تمام دردهایش را
با صبح آغاز میکند
با سکوتش
جان آدم را به لبش می رساند
به غروب که می رسد
پر می شود از بغض
پشت پنجره ی خیال که باشی
با او می گریی
۲.۰k
۳۰ دی ۱۴۰۱