.
.
برمی خیزم...
از پشت پلکهای خواب آلوده ام به روزنه ی صبح سلام می کنم...
به لطف و مهربانی خداوند سلام می کنم...
به صبح تازه ی شنبه....
به تمام دارایی های دلم...
به عزیزانم... به دوستانم... به داشته هام... به آرزوهام...
به تمام زیبایی های غیر ملموس سلام می کنم...
حس زیبای بودن را لمس می کنم...
از پنجره ی نگاهم به بیرون سرک
می کشم...
خورشید در پشت ابرهای تردید پنهان شده...
افق در آلودگی انسانها محو شده...
حنجره ی پرندگان گرفته...
ولی...
باز در من امید زنده است و نفس می کشد...
خدا را با تمام قدرت شاکرم...
لبخند خداوند برای دلم کافیست...
صبحتون پر امید... صبحتون پرنشاط... صبحتون پر برکت...
برمی خیزم...
از پشت پلکهای خواب آلوده ام به روزنه ی صبح سلام می کنم...
به لطف و مهربانی خداوند سلام می کنم...
به صبح تازه ی شنبه....
به تمام دارایی های دلم...
به عزیزانم... به دوستانم... به داشته هام... به آرزوهام...
به تمام زیبایی های غیر ملموس سلام می کنم...
حس زیبای بودن را لمس می کنم...
از پنجره ی نگاهم به بیرون سرک
می کشم...
خورشید در پشت ابرهای تردید پنهان شده...
افق در آلودگی انسانها محو شده...
حنجره ی پرندگان گرفته...
ولی...
باز در من امید زنده است و نفس می کشد...
خدا را با تمام قدرت شاکرم...
لبخند خداوند برای دلم کافیست...
صبحتون پر امید... صبحتون پرنشاط... صبحتون پر برکت...
۱.۶k
۱۵ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.