پیاله ای از عطر گل

پیاله ای از عطر گل
...و دو حبّه از سپیدهءصبح...
بر میز خیالم
- بانوی آرامش ...
سفرهء مستی از عشق بچین...
تا شعری از بوسه و تبسّم کنم...
تمام ِ امروز را...!!!!


#گویا_فیروزکوهی ✳ ️
دیدگاه ها (۱)

مثل آنِ مردابِ غمگینی که نیلوفر نداشتحالِ من بَد بود اما هیچ...

.هیچکس ما را برای خودمان نمی خواهدسادگی می کند کسی که تنهایی...

دست هایت را دور من گره بزنمرا وادار به گفتن نامت کنمثل نخی ک...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط