گاهی فکر میکنم
گاهی فکر میکنم
که این زندگیِ خسته کننده تا کجا میتواند بدون حضورِ تو ادامه داشته باشد،
تا کجا باید با رویایِ خامِ بودنت و عطرِ حقیقتِ نبودنت روزها را یکی یکی سپری کرد،
و دم نزد این سختی هایش را،
و به دوش کشید نبودنهایِ هزار ساله یِ خالی ات را،
و هیچ به روی خود نیاورد که روزهای بدونِ تو چقدر سنگین و گزاف به تلخی میگذرند،
و این عقربه ها جان میکنَند که عبور کنند از هم،
یادت جان را از تن میکند،
مثل آدمی که روحِ کهنسالش خسته و کلافه است
و رهایش کرده و زیرِ بارش هم نمیرود،
من در بی نهایتِ زندگی ضرب در نبودنت شده ام،
منصفانه تر قضاوتم کن،
این طرز بی رحمانه ای که نیستی،
همه یِ "من" را به آتش میکشد،
بیا ...
بمان...
باش...
و پایان را مثل فیلم های عاشقانهِ ی دراماتیک تلخ تر از این نکن
نگذار طعم تلخ نبودنت تا ابد یقه ی زندگی ام را سفت بگیرد!
که راهِ نفس کشیدن برایم مثلِ بیراهه ی بی بازگشت شود..
که این زندگیِ خسته کننده تا کجا میتواند بدون حضورِ تو ادامه داشته باشد،
تا کجا باید با رویایِ خامِ بودنت و عطرِ حقیقتِ نبودنت روزها را یکی یکی سپری کرد،
و دم نزد این سختی هایش را،
و به دوش کشید نبودنهایِ هزار ساله یِ خالی ات را،
و هیچ به روی خود نیاورد که روزهای بدونِ تو چقدر سنگین و گزاف به تلخی میگذرند،
و این عقربه ها جان میکنَند که عبور کنند از هم،
یادت جان را از تن میکند،
مثل آدمی که روحِ کهنسالش خسته و کلافه است
و رهایش کرده و زیرِ بارش هم نمیرود،
من در بی نهایتِ زندگی ضرب در نبودنت شده ام،
منصفانه تر قضاوتم کن،
این طرز بی رحمانه ای که نیستی،
همه یِ "من" را به آتش میکشد،
بیا ...
بمان...
باش...
و پایان را مثل فیلم های عاشقانهِ ی دراماتیک تلخ تر از این نکن
نگذار طعم تلخ نبودنت تا ابد یقه ی زندگی ام را سفت بگیرد!
که راهِ نفس کشیدن برایم مثلِ بیراهه ی بی بازگشت شود..
۱.۲k
۲۲ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.