خیلی نامردین 🤕 فقط۳ لایک ولی میزارم از دوست معمولی به عشق
تهیونگ ویو
.
پ.ت: باید با لونا ازدواج کنی
تهیونگ: چیی.یی
پ.ت: آره میدونم دوستش داری گفتم چون هم به سود شرکته و هم به سود دوتاتون
تهیونگ: وای پدر مرسییی
بابا رو بغل کردم خدایا مرسیی
لونا ویو
وای که از خستگی نا ندارم رسیدم به خونه و با صدای بلند گفتم
لونا: سلاااممم بر اهل این خانه
م.ل: علیک سلام ، دختر چرا داد میزنی به ولا کر نیستیم
پ.ل: سلام دخترم یه خبر دارم واست
لونا: ام چه خبری
پ.ل: تو باید با تهیونگ ازدواج کنی
لونا: ولی بابا من تازه ۱۸ سالمه
پ.ل: درسته به خاطر همین میخوایم فقط نامزد کنید بعد اینکه تو و تهیونگ به ۲۰ و خرده رسیدین با هم ازدواج کنید.
واییییییییییی خدا مرسی رو تهیونگ کراش داشتم ☺
لونا: اها باشه چشم مشکلی ندارم
بدون هیچ حرف دیگه رفتم تو اتاقم وسایلام رو گذاشتم رو میز لباسام هم عوض کردم ( بعدا میزارم) آخيش راحت شدیم رفتم تو گوشی ........
*پرش زمانی فردا صبح مدرسه*
تهیونگ ویو
ايول کوک که انتقالی گرفت با لونا هم که میخوام ازدواج کنم دیگه چی میخوام از دنیااااا( منو بخاه😂)
راهی مدرسه شدم جونگ کوکم کنارم بود چون میخوایم باهم بریم مدرسه دیگه😆
کوک: وای قربون شیرموز بشم( خدا نکنه)
ته: وای نمیری انقدر خوردی
کوک: وای ته نفوذ بد نده دیگ خو شیرموز رو بیشتر از تو دوست دارم
ته: تو گوه خوردی بیشور گمشو از ماشین پایین
کوک: ایشش گوه خوردم بیخیال ته ته خرسی
ته: خب خوبه بیشتر بخور
کوک: 😅
ته:🤣😂😛
...
لونا ویو
وای از خدا چند دقیقه هست منتظر این جونگ هی کثافتم وای میخاد بره شیر موز بخره نرفت بسازه که
جونگ هی با نفس نفس*
جونگ هی: وای خدا ببخشید دیر شد *با نفس نفس
لونا : خب بیخیال چا نفس نفس میزنی.
جونگ هی: وای یه سگ تو راه افتاد دنبالم
لونا:*با خنده خاک تو سرت کنن😅
جونگ هی :😐دوستت داره میمیره تو داری میخندی؟ برو گمشو
لونا: وای ببخشید دیگه
داشتیم باهم میگفتیم و میخندیدیم که یهو یکی چشم هامو گرفت.....
...........
خماری.....اگه گفتین کی چشمشو گرف بهتون آبنبات میدم😁🍭
....
شرط ۵ لایک
۳ تا کامنت
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.