مارگیری در کوه اژدهای افسرده و یخ زده ای را گرفت و به

🔰 مارگیری در کوه ، اژدهای افسرده و یخ زده ای را گرفت و به شهر آورد تا مردم به تماشای آن بیاییند و به این وسیله پولی جمع کند. مارگیر می پنداشت آن اژدها مرده است، آن را به یکی از شهرهای عراق آورد. اما اژدها نمرده بود، بلکه یخ زده بود. مارگیر اژدها را در شهر بر روی پلی انداخت و مردم هم برای تماشای آن جمع شدند. آفتاب تابید و این اژدهای نمرده ی یخ زده ی افسرده رفته رفته گرم شد و جان گرفت و به جمعیت حمله کرد و چندین نفر را کشت. این افسانه ای است که مولوی در مثنوی ذکر کرده است. مولوی چند نتیجه ی مهم از این افسانه می گیرد. یکی از نتایج آن، این نتیجه گیری اخلاقی – عرفانی مهم است که در اکثر انسان ها، رذیلت ها و خصلت های بد و ناپسند، حالت افسرده و یخ زده دارند و اگر خورشیدی بر آنها بتابد و گرمایی با آنها برسد، زنده می شوند. لذا بهتر است انسان هایی که خصلت های ناپسند خود را فرو نکفته اند، خود را در معرض گرما قرار ندهند. چون آن مارها و عقرب ها جان خواهند گرفت و شخص را از میان خواهند برد.
اژدها را دار در برف فراق هین مکش او را به خورشید عراق
مثنوی دفتر سوم، بیت 1057
دیدگاه ها (۲)

از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند:شما چطور شصت سال با هم زندگی کردی...

F 117

آیا می دانستیدکلاغ ها،چهره انسانها را تشخیص میدهند و کینه آن...

✅ ظاهر شگفت انگیز وسایل نقلیه وقتی از وسط دو نیم میشوند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط