قلدر مدرسه ( پارت ۳۶ )

[ !هیچکدوم از وقایع واقعی نیست! ]


ته: نمیخوای بیشتر فکر کنی طرف مست بوده تو حال خودش نبوده که
کوک: زده بابامو کشته
ته: عمدی نبوده که برادر من
کوک: مهم نیس، الان عمدی بودن یا نبودنش بابامو برمیگردونه؟
ته: باشه خودت میدونی
وکیل: اونطور که من میدونم خواهرتون به شدت به پدرتون وابسته بود و به همین دلیل هیچی از این قضیه نمیدونه پس خودتو به ایشون بگین
کوک: من نمیتونم
وکیل: به هرحال باید یجوری بهشون برسونین چون ما نمیتونیم بگیم ممکنه حالشون بد بشه
کوک: هعییی باشه
همه کارا رو انجام میدیم
کوک: میشه بابامو ببینم؟
پرستار: بله حتما...
میرم پیش بابام و فقط نگاش میکنم با بغض
کوک: توهم رفتی پیش مامان؟ پس ما چی؟ مگه قول نداده بودی پیشمون بمونی.....
یکم میمونم دستشو میبوسم
کوک: خوب بخوابی
میرم بیرون اشکامو پاک میکنم کارارو تموم میکنم
ته: کوک میگم من فردا به سوآ چی بگم اگه بگم بهش قطعا میفهمه پسر پارک جونگهیون معروفی
کوک: نمیدونم
ته: بهش میگم..... خب؟
کوک: هرکاری میخوای بکن *کلافه *

حمایت یادت نره کیوتی🙃🫶🏻

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#فیک_بی_تی_اس
#جونگکوک
#تهیونگ
#جی_کی
#وی
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_تهکوک
#bts
#BTS
#V
#Teahyung
#Jungkook
#JK