میخواستم بابت هر گناه شمعی روشن کنم
ِ
میخواستم بابت هر گناهے شمعی روشن کنم
سوختنش را ببینـم و جهنم را یاداور شـوم
اما گناهانم انقدر زیاد بودند که ترسیدم
ترسیدم دنیا را به اتش بکشم!
خدایــــــــا
بابت هرشبے که بی شکـر سـر بر بالین گـذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام به تو اغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر دلی که شکستم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر تو را دانستم
منو ببخش خـــــ❤️ـــــدا
میخواستم بابت هر گناهے شمعی روشن کنم
سوختنش را ببینـم و جهنم را یاداور شـوم
اما گناهانم انقدر زیاد بودند که ترسیدم
ترسیدم دنیا را به اتش بکشم!
خدایــــــــا
بابت هرشبے که بی شکـر سـر بر بالین گـذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام به تو اغاز کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر دلی که شکستم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر تو را دانستم
منو ببخش خـــــ❤️ـــــدا
- ۴۹۷
- ۲۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط