کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمیدانم

کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمی‌دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی‌دانم

ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت
که او داند که من چونم اگرچه من نمی‌دانم

چو من گم گشته‌ام از خود چه جویم باز جان و تن
که گنج جان نمی‌بینم طلسم تن نمی‌دانم

چگونه دم توانم زد درین دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمی‌دانم...

#عطار

‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۳)

شب بی انتها را دوست دارمسکوت کوچه ها را دوست دارمتو پیشم باش...

خدایاهمه بندگان توهستیمکلیدهمه بسته هادست توستدوای همه خسته ...

آیا شـبی برای دلم مـاه می شوی؟یا باز هم مساوی یک آه می شوی؟س...

‍ 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 زندگی مانند درست کردن چای میماند:☕ 🌸 🍃 خودبینی ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط