شهید شام
#شهید_شام
#سید_ابن_طاوس
هنگام ورود خاندان نبوّت به شام، پیرمردی از مردم #شام ، به آنها نزدیک شد و گفت:
«سپاس خدا را که شما را کشت و نابود ساخت، و شهرها را از مردان شما آسوده کرد، و امیر مؤمنان #یزید را بر شما مسلّط نمود.»
#امام_سجاد علیه السّلام فرمود:
ای پیرمرد! آیا #قرآن خوانده ای؟
پیرمرد گفت: آری
امام سجّاد علیه السّلام:
آیا معنی این آیه را فهمیده ای که خداوند میفرماید:
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی، بگو ای پیامبر، من برای رسالت مزدی جز دوستی با خویشانم را از شما نمیخواهم.»( #شوری/ 23)
پیرمرد: آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
«منظور از خویشان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در این آیه ما هستیم.»
ای پیرمرد! آیا این آیه را خوانده ای؟
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ، حقّ خویشان را ادا کن.» ( #اسراء/ 26)
پیرمرد: آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
«خویشان در این آیه ما هستیم.»
ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده ای؟
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی، بدانید از هر آنچه سود بردید یک پنجم آن مخصوص خدا و رسول و خویشان است.» ( #انفال/ 41)
پیرمرد:
آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
«ای پیرمرد! خویشان در این آیه ما هستیم.»
ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده ای؟
«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، همانا خداوند خواسته است که ناپاکی را از شما خاندان بر دارد و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» ( #احزاب/ 33)
پیرمرد: آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
این آیه در شأن ما نازل شده است.
در این هنگام پیرمرد در سکوت فرو رفت و از گفتار جسورانه خود پشیمان شد و گفت:
«تو را به خدا شما همانید که گفتید؟»
امام سجّاد علیه السّلام:
آری سوگند به خدا بدون تردید ما همان خاندانیم، به حقّ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم ما همان خویشاوندان او هستیم.
پیرمرد پس از شناخت آنها، گریه کرد و از شدّت ناراحتی، عمامه خود را از سر گرفت و بر زمین زد و دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و گفت:
«خدایا! ما از دشمنان جنّی و انسی آل محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم بیزاریم.»
سپس به امام سجّاد علیه السّلام عرض کرد: «آیا توبه ام پذیرفته است؟»
امام سجّاد علیه السّلام:
آری اگر توبه کنی، خداوند توبه ات را میپذیرد و با ما خواهی بود.
پیرمرد: «من توبه کردم.»
این خبر به یزید رسید، یزید فرمان داد آن پیرمرد را بکشید.
جلّادان یزید او را به شهادت رساندند.
سید ابن طاووس، لهوف، صفحه ۱۹۳
#سید_ابن_طاوس
هنگام ورود خاندان نبوّت به شام، پیرمردی از مردم #شام ، به آنها نزدیک شد و گفت:
«سپاس خدا را که شما را کشت و نابود ساخت، و شهرها را از مردان شما آسوده کرد، و امیر مؤمنان #یزید را بر شما مسلّط نمود.»
#امام_سجاد علیه السّلام فرمود:
ای پیرمرد! آیا #قرآن خوانده ای؟
پیرمرد گفت: آری
امام سجّاد علیه السّلام:
آیا معنی این آیه را فهمیده ای که خداوند میفرماید:
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی، بگو ای پیامبر، من برای رسالت مزدی جز دوستی با خویشانم را از شما نمیخواهم.»( #شوری/ 23)
پیرمرد: آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
«منظور از خویشان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم در این آیه ما هستیم.»
ای پیرمرد! آیا این آیه را خوانده ای؟
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ، حقّ خویشان را ادا کن.» ( #اسراء/ 26)
پیرمرد: آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
«خویشان در این آیه ما هستیم.»
ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده ای؟
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی، بدانید از هر آنچه سود بردید یک پنجم آن مخصوص خدا و رسول و خویشان است.» ( #انفال/ 41)
پیرمرد:
آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
«ای پیرمرد! خویشان در این آیه ما هستیم.»
ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده ای؟
«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً، همانا خداوند خواسته است که ناپاکی را از شما خاندان بر دارد و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» ( #احزاب/ 33)
پیرمرد: آری خوانده ام.
امام سجّاد علیه السّلام:
این آیه در شأن ما نازل شده است.
در این هنگام پیرمرد در سکوت فرو رفت و از گفتار جسورانه خود پشیمان شد و گفت:
«تو را به خدا شما همانید که گفتید؟»
امام سجّاد علیه السّلام:
آری سوگند به خدا بدون تردید ما همان خاندانیم، به حقّ پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و سلم ما همان خویشاوندان او هستیم.
پیرمرد پس از شناخت آنها، گریه کرد و از شدّت ناراحتی، عمامه خود را از سر گرفت و بر زمین زد و دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و گفت:
«خدایا! ما از دشمنان جنّی و انسی آل محمّد صلی اللَّه علیه و آله و سلم بیزاریم.»
سپس به امام سجّاد علیه السّلام عرض کرد: «آیا توبه ام پذیرفته است؟»
امام سجّاد علیه السّلام:
آری اگر توبه کنی، خداوند توبه ات را میپذیرد و با ما خواهی بود.
پیرمرد: «من توبه کردم.»
این خبر به یزید رسید، یزید فرمان داد آن پیرمرد را بکشید.
جلّادان یزید او را به شهادت رساندند.
سید ابن طاووس، لهوف، صفحه ۱۹۳
۹۰۹
۰۶ آبان ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.