با لبخند

با لبخند
نشانی خانه ی تو را می خواستم
همسایه ها می گفتند:
«سال ها پیش به دریا رفت
کسی دیگر از او خبر ندارد!»
به خانه ی تو نزدیک می شوم
تو را صدا می کنم
درِ خانه را می زنم
باران می بارد...
هنوز...
باران می بارد...
دیدگاه ها (۲)

سال ها بعد،هیچ رد پایی از تو نخواهد مانددر شعرهایم،خاکی عظیم...

خبر داریاز دل عکاسی کهدوربینش را کنار گذاشتوقتی لبخندت به به...

- گُفته بودم بهت ؟!وقتایی که تو نیستی زمین نمیچرخهزمان نمیگر...

می توان گفت: بی خیال اما بی خیال نبود!نمی شود بودچطور بی خیا...

السلام علیک یابن امیرالمؤمنین وبن سیدالوصیین ع

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

می خواهمت برای روزهای ابتدای پاییز...عاشقت می شومدر تک تک جو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط