نشانم داد چشمانت خدایی را که در دین است
نشانم داد چشمانت خدایی را که در دین است
و دانستم که او هم بی گمان موهاش زرین است
نمیدانم چه پیوندیست بین چشم و لبهایت
که در چشمت عسل داری ولی لبهات شیرین است
درون سینه ی سنگین تو عشاق جان کندند
که حالا با شکوهی مثل دیواری که در چین است
زمانی عشق شیرین کوه ها را جابه جا می کرد
و حالا تیشه ی فرهاد بر این عشق خوشبین است
بدان تقدیر جز این نیست باید مال من باشی
تو زیبایی پری تاوان زیباییت سنگین است
#حجت_حصاری
و دانستم که او هم بی گمان موهاش زرین است
نمیدانم چه پیوندیست بین چشم و لبهایت
که در چشمت عسل داری ولی لبهات شیرین است
درون سینه ی سنگین تو عشاق جان کندند
که حالا با شکوهی مثل دیواری که در چین است
زمانی عشق شیرین کوه ها را جابه جا می کرد
و حالا تیشه ی فرهاد بر این عشق خوشبین است
بدان تقدیر جز این نیست باید مال من باشی
تو زیبایی پری تاوان زیباییت سنگین است
#حجت_حصاری
۷۱۱
۱۰ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.