تو از چشمهایم حرف میزنی، من اما نگاهم به دستان توست ، بی
تو از چشمهایم حرف میزنی، من اما نگاهم به دستان توست ، بی تابی لا به لای خطوط پیراهنم موج میزند، تو از چشمهایم حرف میزنی،من دستانت را میگیرم... تو از نهایت بودن حرف میزنی ،من دستانت را میبویم...
برای من نهایت بودن تو , یعنی حضور دستانت در لا. به لای موههایم و صدایت، در گوشم...
برایت از امتداد عشق حرف میزنم دستانت روی گونه هایم میرقصد و خیس میشود...
حرفایت عجیب معجزه میکند وقتی از "ما" میگویی ،گویی آبی روی آتش ندانم ها و چه کنم های دلم میریزی و میروی...
من از آغاز شب صحبت میکنم تو خورشید را به میانه دعوت میکنی...
همین فرق من و توست که تو راه را هموار میکنی و من با آرامشی انکار ناپذیر میان قلب و روحت قدم میزنم...
دنیا چرخشی عجیب دارد، درست همان دم که از پا درآمده ای و نشسته ای طوری میچرخد و قرعه به نام دلت می افتد که میتوانی سالها انگشت به دهان بمانی...
من امروز از این جایگاه زیبای عشق، خدای خودم را سپاس و تو را بیت به بیت میسرایم...
عشق ماندنی ترین اتفاق زندگیست، اتفاق افتادنی من، دوستت دارم...
#کتایون_کرمی
برای من نهایت بودن تو , یعنی حضور دستانت در لا. به لای موههایم و صدایت، در گوشم...
برایت از امتداد عشق حرف میزنم دستانت روی گونه هایم میرقصد و خیس میشود...
حرفایت عجیب معجزه میکند وقتی از "ما" میگویی ،گویی آبی روی آتش ندانم ها و چه کنم های دلم میریزی و میروی...
من از آغاز شب صحبت میکنم تو خورشید را به میانه دعوت میکنی...
همین فرق من و توست که تو راه را هموار میکنی و من با آرامشی انکار ناپذیر میان قلب و روحت قدم میزنم...
دنیا چرخشی عجیب دارد، درست همان دم که از پا درآمده ای و نشسته ای طوری میچرخد و قرعه به نام دلت می افتد که میتوانی سالها انگشت به دهان بمانی...
من امروز از این جایگاه زیبای عشق، خدای خودم را سپاس و تو را بیت به بیت میسرایم...
عشق ماندنی ترین اتفاق زندگیست، اتفاق افتادنی من، دوستت دارم...
#کتایون_کرمی
۳.۷k
۲۷ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.