رمان کلبهی چوبی
اگه دوس دارین داستان رو ادامه بدم بهم بگید
رمان کلبه ی چوبی
خونه پدر بزرگم یه جور دیگه ترس ناک بود البته فکر کنم توهم زدم آخه منو چه به فیلم ترسناک آخه
یهو هس کردم یه چیز از کنارم رد شد سرم رو تکون دادم این ها همشون افکار پوچ خادمه و اینجا چیزی نیست همه چی عمن و عمامه یه چیزی از جلوم رد شد ول ولی این توهم نبود چون با ناخن های تیزش رو بازو هام کشید که دادم رفت هوا از ته دل جیغ کشیدم که موهام از پشت کشیده شد درد بازوم رو و یادم رفت دستم و گذاشتم رو دست کسی که داشت م هام رو میکشید ولم کن لعنتی ولم کن بابا بزرگ با صداش از حرکت وایسادم دستو پاهایم داشت می لرزید این نباید توهم باشه بابا بزرگت مرد عزیزم با خنده کریحش بدنم سرد شد محکم تر موهام رو گرفت و کشید خیلی خوب درد بدنم رو حس میکردم که رو زمین داشت کشیده میشد از درد داشتم به خودم میپیچیدم و اون موجود به خندیدن ادامه میداد
دست های کشیده ک که خیلی عجیب بود با ناخن های که شاید به ۱۰ سانتی بود که با پرت شدنم رو زمین شروع به گریه کردم چی از جونم میخوای
با نزدیک شدنش بهم و نوری که تو کلبه بود صورتش رو دیدم با ترو للرز گفتم ت ت تو چی تو کی با چشم های یک دست سیاهش که هیچ سفیدی نداشت بهم نگاه کرد که یهو با حرکتش سر جام سرکوب شدم
رمان کلبه ی چوبی
خونه پدر بزرگم یه جور دیگه ترس ناک بود البته فکر کنم توهم زدم آخه منو چه به فیلم ترسناک آخه
یهو هس کردم یه چیز از کنارم رد شد سرم رو تکون دادم این ها همشون افکار پوچ خادمه و اینجا چیزی نیست همه چی عمن و عمامه یه چیزی از جلوم رد شد ول ولی این توهم نبود چون با ناخن های تیزش رو بازو هام کشید که دادم رفت هوا از ته دل جیغ کشیدم که موهام از پشت کشیده شد درد بازوم رو و یادم رفت دستم و گذاشتم رو دست کسی که داشت م هام رو میکشید ولم کن لعنتی ولم کن بابا بزرگ با صداش از حرکت وایسادم دستو پاهایم داشت می لرزید این نباید توهم باشه بابا بزرگت مرد عزیزم با خنده کریحش بدنم سرد شد محکم تر موهام رو گرفت و کشید خیلی خوب درد بدنم رو حس میکردم که رو زمین داشت کشیده میشد از درد داشتم به خودم میپیچیدم و اون موجود به خندیدن ادامه میداد
دست های کشیده ک که خیلی عجیب بود با ناخن های که شاید به ۱۰ سانتی بود که با پرت شدنم رو زمین شروع به گریه کردم چی از جونم میخوای
با نزدیک شدنش بهم و نوری که تو کلبه بود صورتش رو دیدم با ترو للرز گفتم ت ت تو چی تو کی با چشم های یک دست سیاهش که هیچ سفیدی نداشت بهم نگاه کرد که یهو با حرکتش سر جام سرکوب شدم
۴.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.