ایشون خرشانس که هیچی بنده ی برگزیده ی خداست
ایشون خرشانس که هیچی بنده ی برگزیده ی خداست 🥹😭✨
🗣: وقتی وارد غرفه پولاروید شدم، بنگچان با موهای فر با دستش به این شکل [ 🫴🏻 ] منتظر بود، بعد دستم رو گرفت و من رو به جایی که باید بایستم هدایت کرد.
🗣: دستهام یخ زده بودن. عکس العمل نشون داد گفت ' وای دستهات چرا سرده؟'
🗣: برای اینکه عکس بگیریم به تخته/شیشه که بینمون بود نزدیک شد اما اما چهرهاش به طرز نفسگیر زیبا بود، توی ژست دوم، چانی به من نگاه میکرد.
🗣: همونطور که توی چشمهای همدیگه زل میزدیم گفت ' آههههه این منو خجالت زده میکنه. ' انقدر خوشگل لبخند زد که من احساس کردم مُردم.
🗣: وقتی عکسها رو گرفتیم، اون تا آخرین لحظه دستهای من رو نگه داشت.
🗣: من یکی از اولین کسایی بودم که توی صف عکسبرداری قرار گرفتم، واسه همین لینو [ اومده غرفهی بنگچان ] و از من عکس گرفت❤️🔥
(یکی از بندگان خرشانس خداااا) 😭😭😭😭
🗣: وقتی وارد غرفه پولاروید شدم، بنگچان با موهای فر با دستش به این شکل [ 🫴🏻 ] منتظر بود، بعد دستم رو گرفت و من رو به جایی که باید بایستم هدایت کرد.
🗣: دستهام یخ زده بودن. عکس العمل نشون داد گفت ' وای دستهات چرا سرده؟'
🗣: برای اینکه عکس بگیریم به تخته/شیشه که بینمون بود نزدیک شد اما اما چهرهاش به طرز نفسگیر زیبا بود، توی ژست دوم، چانی به من نگاه میکرد.
🗣: همونطور که توی چشمهای همدیگه زل میزدیم گفت ' آههههه این منو خجالت زده میکنه. ' انقدر خوشگل لبخند زد که من احساس کردم مُردم.
🗣: وقتی عکسها رو گرفتیم، اون تا آخرین لحظه دستهای من رو نگه داشت.
🗣: من یکی از اولین کسایی بودم که توی صف عکسبرداری قرار گرفتم، واسه همین لینو [ اومده غرفهی بنگچان ] و از من عکس گرفت❤️🔥
(یکی از بندگان خرشانس خداااا) 😭😭😭😭
- ۱.۶k
- ۲۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط