مرغابی ها و لاک پشت در دولت قبلی و دولت فعلی!
مرغابی ها و لاک پشت در دولت قبلی و دولت فعلی!
ماهنامه خط خطی - مهرشاد مرتضوی:
دولت قبلی (مختلس ها و لاک پشت)
روزی مرغابی ها پیش لاک پشت آمدند و گفتند: «دوست عزیز، حقیقتش ما یک اختلاس ریزی کرده ایم. هر چند دوری تو برای ما سخت است، اما چاره دیگری نداریم و باید فلنگ را به مقصد برکه دیگری ببندیم».
لاک پشت شروع به گریه کرد و گفت: «دوستان خوب، راستش من هم یک وام میلیاردی گرفته ام و دیگر نمی توانم اینجا زندگی کنم. مرا نیز با خود ببرید».
مرغابی ها گفتند: «اتفاقا دوری از تو برای ما بسیار رنج آور است و تک خوری به ما نمی چسبد. اما اگر می خواهی که تو را با خود ببریم، باید به حرف ما گوش کنی. وقتی تو را برداشتیم و در آسمان پرواز کردیم، اگر مردم ما را دیدند و چیزی گفتند، پاسخ آنها را نده که فحش مردم برایشان پول نمی شود».
بعد چوبی آوردند و لاک پشت میانه چوب را محکم به دهانش گرفت و مرغابی ها هر کدام یک طرف چوب را برداشتند و پرواز کردند. در راه چون راننده تاکسی ها آن ها را دیدند، فحش دادند و گفتند: «ببین آشغالارو، پول مملکتو خوردن الانم دارن می پرن میرن.» اما مسئولین وقت تاکید کردند که این ها برای سفر کاری رفته اند و زود بر می گردند، غافل از آنکه کو پول؟
لاک پشت هم در برابر توهین ها سکوت کرد و با دستانش پاسخ آنها را دارد و سال های سال به خوبی و خوشی با مرغابی ها پول بی زبان را به بدن زدند.
دولت فعلی (کاسبان تحریم و لاک پشت)
روزی مرغابی ها پیش لاک پشت امدند و گفتند: «ما برای خداحافظی آمدیم. هر چند که دوری تو برای ما سخت است، اما تحریم ها را برداشته اند و ما باید برای کاسبی به برکه دیگری برویم».
لاک پشت شروع به گریه کرد و گفت: «ای دوستان خوب من، مرا هم ببرید که عشق خارج دیوانه ام کرده».
مرغابی ها گفتند: «اتفاقا دوری از تو برای ما بسیار رنج آور است.» و مخفیانه لبخندی شیطانی زدند.
بعد به لاک پشت گفتند: «اگر می خواهی که تو را با خود ببریم، باید 50 میلیون بدهی و در راه هم به حرف ما گوش کنی. از زمانی که پرواز شروع می شود، دیگر حق حرف زدن درباره ما را نداری. یعنی اگر کسی پرسید «اینا کین باهاشون داری میری» میگی نمی دونم. افتاد؟»
پس چوبی آوردند و لاک پشت میانه چوب را محکم به دهانش گرفت و مرغابی ها هر کدام یک طرف چوب را برداشتند و پرواز کردند. در راه چون مردم آنها را دیدند، تعجب کردند و گفتند: «ببینید لاک پشت پرواز می کند!» لاک پشت ساده ما دهانش را باز کرد که بگوید «تازه یه بزغاله ام داریم سیگار می کشه!» اما سقوط کرد و او را گرفتند و به عنوان متهم ردیف اول پرونده مفسدین اقتصادی محاکمه کردند و جهت خورشت شدن به رستوران چینی فرستادند. مرغابی ها هم با خوبی و خوشی گریختند و سال های سال روی وجدانشان آب یخ ریختند.
ماهنامه خط خطی - مهرشاد مرتضوی:
دولت قبلی (مختلس ها و لاک پشت)
روزی مرغابی ها پیش لاک پشت آمدند و گفتند: «دوست عزیز، حقیقتش ما یک اختلاس ریزی کرده ایم. هر چند دوری تو برای ما سخت است، اما چاره دیگری نداریم و باید فلنگ را به مقصد برکه دیگری ببندیم».
لاک پشت شروع به گریه کرد و گفت: «دوستان خوب، راستش من هم یک وام میلیاردی گرفته ام و دیگر نمی توانم اینجا زندگی کنم. مرا نیز با خود ببرید».
مرغابی ها گفتند: «اتفاقا دوری از تو برای ما بسیار رنج آور است و تک خوری به ما نمی چسبد. اما اگر می خواهی که تو را با خود ببریم، باید به حرف ما گوش کنی. وقتی تو را برداشتیم و در آسمان پرواز کردیم، اگر مردم ما را دیدند و چیزی گفتند، پاسخ آنها را نده که فحش مردم برایشان پول نمی شود».
بعد چوبی آوردند و لاک پشت میانه چوب را محکم به دهانش گرفت و مرغابی ها هر کدام یک طرف چوب را برداشتند و پرواز کردند. در راه چون راننده تاکسی ها آن ها را دیدند، فحش دادند و گفتند: «ببین آشغالارو، پول مملکتو خوردن الانم دارن می پرن میرن.» اما مسئولین وقت تاکید کردند که این ها برای سفر کاری رفته اند و زود بر می گردند، غافل از آنکه کو پول؟
لاک پشت هم در برابر توهین ها سکوت کرد و با دستانش پاسخ آنها را دارد و سال های سال به خوبی و خوشی با مرغابی ها پول بی زبان را به بدن زدند.
دولت فعلی (کاسبان تحریم و لاک پشت)
روزی مرغابی ها پیش لاک پشت امدند و گفتند: «ما برای خداحافظی آمدیم. هر چند که دوری تو برای ما سخت است، اما تحریم ها را برداشته اند و ما باید برای کاسبی به برکه دیگری برویم».
لاک پشت شروع به گریه کرد و گفت: «ای دوستان خوب من، مرا هم ببرید که عشق خارج دیوانه ام کرده».
مرغابی ها گفتند: «اتفاقا دوری از تو برای ما بسیار رنج آور است.» و مخفیانه لبخندی شیطانی زدند.
بعد به لاک پشت گفتند: «اگر می خواهی که تو را با خود ببریم، باید 50 میلیون بدهی و در راه هم به حرف ما گوش کنی. از زمانی که پرواز شروع می شود، دیگر حق حرف زدن درباره ما را نداری. یعنی اگر کسی پرسید «اینا کین باهاشون داری میری» میگی نمی دونم. افتاد؟»
پس چوبی آوردند و لاک پشت میانه چوب را محکم به دهانش گرفت و مرغابی ها هر کدام یک طرف چوب را برداشتند و پرواز کردند. در راه چون مردم آنها را دیدند، تعجب کردند و گفتند: «ببینید لاک پشت پرواز می کند!» لاک پشت ساده ما دهانش را باز کرد که بگوید «تازه یه بزغاله ام داریم سیگار می کشه!» اما سقوط کرد و او را گرفتند و به عنوان متهم ردیف اول پرونده مفسدین اقتصادی محاکمه کردند و جهت خورشت شدن به رستوران چینی فرستادند. مرغابی ها هم با خوبی و خوشی گریختند و سال های سال روی وجدانشان آب یخ ریختند.
۲.۵k
۰۳ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.