گوناگون rahmanian

دیدگاه ها (۱)

عاقبت از زهر مأمون، پاره شد قلب رضادر میان حجرۀ در بسته، می‌...

دوست داشتن که فقط به گفتن نیست !هنر می‌‌خواهد ...ماندن می‌‌خ...

کسی گفت به من :تو چقدر تنهایی ...!گفتَمَش در پاسخ :تو چقدر ح...

‌به چه می اندیشی؟ نگرانی بیجاستعشق اینجا و خدا هم اینجاست .....

پارت ۱۹

من قشنگ یادم خدابیامرز پدر بزرگم سالهای خیلی دور چون از اسبش...

گونی را انداختن روی دوششون و شروع کردند به شوخی و بازی با هم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط