لرزه بر جانم فتاد از چشم سحرآمیز او

...
لرزه بر جانم فتاد از چشم سحرآمیز او
وز نگاه گرم و لبخند فریب انگیز او

وادی عشق از گل شادی تهی باشد ولی
خار محنت روید از صحرای محنت خیز او

گردن افرازد حباب از خودپرستی ها ولی
از نسیمی نیست گردد مستی ناچیز او

مرغ شب با سایه ی مهتاب اگر سرخوش بود
من خوشم با سایه ی زلف خیال انگیز او

#رهی_معیری
#گل #رز
#چشم #سحرآمیز #لرزه #جان #نگاه #گرم #لبخند #فریب_انگیز #وادی #عشق #شادی #تهی #خار #محنت #رویش #صحرا #حباب #نسیم #مستی #مرغ_شب #سایه #مهتاب #سرخوش #زلف #خیال_انگیز #تابستان #شهریور
#زلف_خیال_انگیز
#flowers
#flower
#rose
دیدگاه ها (۲)

...دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلستهر که ما را این نصیحت م...

...ای پیکِ "پی خجسته" که داری نشانِ دوستبا ما مگو به‌ جز سخن...

...سخنت بند دل و شیره‌ی انجیر نشدرشته های غزلم بسته به نخجیر...

...تابستان گرم، اندک اندک بساطش را جمع می‌کند تا پاییز جلوه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط