در حکایتی از سلمان روایت شده است

در حکایتی از سلمان روایت شده است :

وقتی که شیر بر او حمله کرد گفت ؛

«یا فارس الحجاز أدرکنی»
« ای اسب سوار #حجاز مرا دریاب»

ناگهان اسب سواری ظاهر گردید او را خلاص کرد و به آن شیر دستور داد از الان مرکب او باش و سلمان بر او هیزم بار می کرد و به خاطر اطاعت کردن از فرمان #علی_علیه_السلام بارکشی می کرد و آنها را از صحرا تا دروازه شهر می آورد.

مشارق الأنوار :. ۲۱۶
مدینة المعاجز : ۱۱/۲ ح ۳۵۵
#القطره: ج ۱ ح ۵۸/۱۵۱

تبلیغ #غدیر واجب است

اَلـلــَّهــُمَّ صَلِّ عَـلــَی مُحمـَّــــدٍ و علـــــی و آلِهمـــــا وَ عَجّـــِلْ فــَرَجَهــُـمْ وَأهْلِکْ عَدُوَّهــُمْ

🔴 بر دشمن مرتضی علی لعنت🔴
دیدگاه ها (۱)

زِهمه دست کشیدم که تو باشی همه امبا تو بودن زِهمه دست کشیدن ...

حیدریم که هنوز باج ندادم به کسیجز نان علی نخورده ام نان کسیه...

چشم دلم بسمت حرم بازمیشودبا یک سلام صبح من آغازمیشودپرمی‌کشد...

❤ ️هر که دارد عشق پاک حیدری را در ضمیر...❤ ️وعده ی ما چند رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط