ات:بابا لطفا بزار بمونم من نمیتونم ترکش کنممن باردارم من.
ات:بابا لطفا بزار بمونم من نمیتونم ترکش کنممن باردارم من.... من.. از هوپی... باردارم.. دوماه... نمیتونم که ولش کنم..
بابام هیچی نگفت منو پس زدو از اونجا رفت
جیهوپ:دوماه(تعجب و سرد)
ات:من واقا مطسفم
جیهوپ:باورم نمیشه با تمام این وجود بازم کات کردی میخواستی با بچم چیکار کنی هاااااا(داد)
ات:منو ببخش من بعد کات کردنمون فهمیدم
جیهوپ ویو
با هرچی سرعت داشتم رفتم محکم بغلش کردم بغضم شکست زدم زیر گریا
هوپی:ازت ممنونم.... ممنونم. که منو. به ارزوم رسوندی دارلینگ
ات:منم دوست دارم
شوگا:فکر کنم ما دیگه باید بریم
جیمین:هیونگ راس میگه بای بای بابای مهربون😂
شوگا😂
جیهوپ :بای بای داداشیا
اونا که رفتن جیهوپ منو برداشتو برد سمت اتاق گذاشتم رو تخت و روم خیمه زد
جیهوپ:خیلی دلم واست تنگ شده بود(بوسیدن ات)
بعد چند مین ازم جدا شد لبامو کبود کردی جیهوپ
ات:بچه.... بچه هوپی لهش کردی
وقتی اینو گفتم مثل برق از جاش پریدو کنارم دراز کشید و تا خود اخر عمرمون کنار دخترمون به خوبی زندگی کردیم
لایک یادت نره ستاره موچولو
بابام هیچی نگفت منو پس زدو از اونجا رفت
جیهوپ:دوماه(تعجب و سرد)
ات:من واقا مطسفم
جیهوپ:باورم نمیشه با تمام این وجود بازم کات کردی میخواستی با بچم چیکار کنی هاااااا(داد)
ات:منو ببخش من بعد کات کردنمون فهمیدم
جیهوپ ویو
با هرچی سرعت داشتم رفتم محکم بغلش کردم بغضم شکست زدم زیر گریا
هوپی:ازت ممنونم.... ممنونم. که منو. به ارزوم رسوندی دارلینگ
ات:منم دوست دارم
شوگا:فکر کنم ما دیگه باید بریم
جیمین:هیونگ راس میگه بای بای بابای مهربون😂
شوگا😂
جیهوپ :بای بای داداشیا
اونا که رفتن جیهوپ منو برداشتو برد سمت اتاق گذاشتم رو تخت و روم خیمه زد
جیهوپ:خیلی دلم واست تنگ شده بود(بوسیدن ات)
بعد چند مین ازم جدا شد لبامو کبود کردی جیهوپ
ات:بچه.... بچه هوپی لهش کردی
وقتی اینو گفتم مثل برق از جاش پریدو کنارم دراز کشید و تا خود اخر عمرمون کنار دخترمون به خوبی زندگی کردیم
لایک یادت نره ستاره موچولو
۲.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.