a collcetion of princes stories / written by aysan
چگونه انقدر آرامی
میان این هیاهو
《 مگر چارهی دیگری هم دارم ، اگر سکوت را بشکنم میان این هیاهو گم میشوم 》
پس تکلیف من چه میشود
تکلیف منی که سکوت را شکستم
《 تو دیگر گمشدی میان این هیاهو 》
چگونه رها شوم
چطور از این دام بیرون بیایم
نمیتوانم تحمل کنم
طوری در این هیاهو گم شدم
که دیگر نمیتوانم نفس بکشم
《 راهی نداری ، تو هم باید مثل آنان شوی ، یا خفشون کنی و یا خفه بشی 》
ولی من نمیتوانم
آنان هم مانند من هستند
آنان هم مانده من گمشدهاند
نمیشود انقدر بی رحنانه
باهاشو رفتار کنم
《 همه که خفه نمیشن بیشترشون دارن نقش بازی میکنن تا ولشون کنی و یه جایی بالاخره دیالوگشون یادشون میره تو خودت انتخاب کردی که سکوتت رو بشکنی 》
ولی شما
سالیان ساله در سکوت زندگی میکنید
زندگی یکنواخت و خسته کنندهای دارید
شاید میان این هیاهو خفه بشم
اما حداقل انگیزهای برای زنده بودن دارم
《 چه انگیزهای مثلاً 》
مثلاً اینکه همه آنجا
برای زنده ماندن تلاش میکنند
پس حتماً زندگی کردن
چیز با ازرشی هست
که سرش آشوب به پا کردن
این خودش انگیره است
شاهرزاده خانم
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.