فیک:♡✧When he was your aunt's son and...♡✧
فیک:♡✧When he was your aunt's son and...♡✧
part۴
____________
فلش بک:...
ا.ت: ببخشید... جیمینا ولی من به یکی دیگه حس دارم
جیمین: احساس کردم قلبم خورد شد بغض ام گرفته بود آخه چرا
جیمین:چرا ...
ا.ت:هوم ؟؟ (بغض تو گلوشه ولی نشون نمی ده )
جیمین: چرا بهم دست رد زدی آخه چرا بقیه منو هعی اذیت میکنن هااا؟!
ا.ت: [نمی تونستم عشق مو اونجوری ببینم ولی اون لعنتی گفت باید ازش جدا شم وگرنه همچی به بابام میگه و شوهر خالم ... چیکار کنم ](با بغض)
[باید بهش بگم مسله رو بهش...]
ا.ت: جیمینا من ...
حرفامو قط کرد
جیمین: جیمین او چی جیمینو چی آخه (داد وگریه) آخه مگه من چه گناهی کردم
ا.ت: جیمین وایسا بزار یه چیز بگم
جیمین: چی ...
زنگ خورد...
جیمین:دیگه با من حرف نزن دختر خاله.
و رفت.:)
آدمین =یونا
...
part۴
____________
فلش بک:...
ا.ت: ببخشید... جیمینا ولی من به یکی دیگه حس دارم
جیمین: احساس کردم قلبم خورد شد بغض ام گرفته بود آخه چرا
جیمین:چرا ...
ا.ت:هوم ؟؟ (بغض تو گلوشه ولی نشون نمی ده )
جیمین: چرا بهم دست رد زدی آخه چرا بقیه منو هعی اذیت میکنن هااا؟!
ا.ت: [نمی تونستم عشق مو اونجوری ببینم ولی اون لعنتی گفت باید ازش جدا شم وگرنه همچی به بابام میگه و شوهر خالم ... چیکار کنم ](با بغض)
[باید بهش بگم مسله رو بهش...]
ا.ت: جیمینا من ...
حرفامو قط کرد
جیمین: جیمین او چی جیمینو چی آخه (داد وگریه) آخه مگه من چه گناهی کردم
ا.ت: جیمین وایسا بزار یه چیز بگم
جیمین: چی ...
زنگ خورد...
جیمین:دیگه با من حرف نزن دختر خاله.
و رفت.:)
آدمین =یونا
...
۲.۹k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.