به غیر از آینه کس روبهروی بستر نیست

به غیر از آینه، کس روبه‌روی بستر نیست
و چشم آینه جز ما به سوی دیگر نیست

چنان در آینه خورده گره تنم به تنت
که خود، تمیزِ تو و من ز هم میسر نیست

هزار بار کتاب تن تو را خواندم
هنوز فصلی از آن کهنه و مکرر نیست

برای تو همه از خوبی تو می گوید
اگرچه آینه چون شاعرت سخنور نیست

ولی از آینه چیزی مپرس از من پرس
که او به راز تنت از من آشناتر نیست

تن تو بوی خود افشانده در تمام اتاق
وگرنه هیچ گلی این چنین معطر نیست

به انتهای جهان می رسیم در خلئی
که جز نفس نفس، آنجا صدای دیگر نیست
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۶)

یک بوسه از میان دهانتمیل مرا به سوی تو آواز کرده است،اما وقت...

من فرق کرده امباید باشی و ببینیاختلاف سر و دستم رادعوای پیشا...

فقــــط این قافیـــــه ها با تــو ردیفنــــــد،ببیــــــنتــ...

‌خوشا آن دل! " که دلدارش تو گردی "خوشا جانی! که جانان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط