رمان انتقام خونین 🩸❣️
رمان انتقام خونین 🩸❣️
part:73
#دیانا
ساعت ۵ عصر بود که از دروازه قرآن اومدیم خونه و رفتیم پیش عموم تا غذا ها و تالار و اینا رو جور کنیم
سوار ماشین شدیم بعد از ۳۰ مین رسیدیم به یکی از تالار های عروسی که البته داخل شیراز داخل صدرا بود(بچه ها صدرا جزو شیراز میشه و فاصله ش تا شیراز اگر ترافیک نباشه ۳۰،۴۰ دقیقه ای میرسن و اگر ترافیک باشه ۱ ساعته میرسند ولی به علت بزرگ بودن اون رو به اسم شهرستان صدرا می شناسند من چون خودم شیرازیم اینو گفتم)پیاده شدیم رفتیم داخل خیلی تالار بزرگ خوبی بود
ارسلان:ببخشید آقا حداقل جمعیت این تالار چند نفر هست؟
مرده:حدودا ۵۰۷ نفر
ارسلان:ممنون
بعد از اینکه تالار رو نگاه کردیم به چند تا آشپز زنگ زدیم که پس فردا راس ساعت ۸ صبح اینجا باشند چون پس فردا عروسی بود به چند نفر هم زنگ زدیم تالار رو کامل مرتب کنن باند بزنن نور پرداز و بلند گو و سفره عقد هم بچینند که دیگه عموم هم اومد
عمو دیانا:دیانا جان ایشالا خوش بخت بشی دخترم کیک عروسی هم یکشنبه سفارش دادم
ارسلان:خیلی ممنون شما لطفا
بعدش سوار ماشین شدیم رفتیم خونه خوابیدیم تا صبح بریم برای تزئین کردن تالار
۱ روز بعد
#ارسلان
ساعت ۷ همه بیدار شدیم رفتیم تالار بازم عمو دیانا رو دیدیم که داشت کمک می کرد وسایل هارو بچینیم سفره عقد رو هم بچینیم نور پرداز هم بچینیم و یه تلویزیون بزرگ هم نصب کردیم برا فیلم عروس داماد اینا که دیگه همه کار هارو کردیم که دیگه سوار ماشین شدیم رفتیم خونه فردا روز عروسی بود باید خیلی زود بیدار میشدیم چون باید میرفتیم آرایشگاه بعد فیلم برداری داشتیم و کلا فکر کنم می شد بهتر روز زندگی من
اگر حمایت نکنید رمان تموم نمیشه اصن کامنت نمیدید اگه میبینید رمان دیگه صحنه خاصی ندارد بخاطر اینکه چند تا پارت دیگه رمان تمومه و می خوام رمان جدید بنویسم من قول داده بودم هفته قبل تمومش کنم ولی اصن هیچکی حمایت نمی کنه
برا همین تا حمایت نکنید هیچ پارتی نداریم
اگر هم میبینید پار دادم بخاطر اینه که می خوام رمان جدید رو بنویسم چون رومان جدید خیلی خفن تر از این رمانه اوک؟
برا همین شرط هم دارم
لایک:۳۰
کامنت:۱۰
part:73
#دیانا
ساعت ۵ عصر بود که از دروازه قرآن اومدیم خونه و رفتیم پیش عموم تا غذا ها و تالار و اینا رو جور کنیم
سوار ماشین شدیم بعد از ۳۰ مین رسیدیم به یکی از تالار های عروسی که البته داخل شیراز داخل صدرا بود(بچه ها صدرا جزو شیراز میشه و فاصله ش تا شیراز اگر ترافیک نباشه ۳۰،۴۰ دقیقه ای میرسن و اگر ترافیک باشه ۱ ساعته میرسند ولی به علت بزرگ بودن اون رو به اسم شهرستان صدرا می شناسند من چون خودم شیرازیم اینو گفتم)پیاده شدیم رفتیم داخل خیلی تالار بزرگ خوبی بود
ارسلان:ببخشید آقا حداقل جمعیت این تالار چند نفر هست؟
مرده:حدودا ۵۰۷ نفر
ارسلان:ممنون
بعد از اینکه تالار رو نگاه کردیم به چند تا آشپز زنگ زدیم که پس فردا راس ساعت ۸ صبح اینجا باشند چون پس فردا عروسی بود به چند نفر هم زنگ زدیم تالار رو کامل مرتب کنن باند بزنن نور پرداز و بلند گو و سفره عقد هم بچینند که دیگه عموم هم اومد
عمو دیانا:دیانا جان ایشالا خوش بخت بشی دخترم کیک عروسی هم یکشنبه سفارش دادم
ارسلان:خیلی ممنون شما لطفا
بعدش سوار ماشین شدیم رفتیم خونه خوابیدیم تا صبح بریم برای تزئین کردن تالار
۱ روز بعد
#ارسلان
ساعت ۷ همه بیدار شدیم رفتیم تالار بازم عمو دیانا رو دیدیم که داشت کمک می کرد وسایل هارو بچینیم سفره عقد رو هم بچینیم نور پرداز هم بچینیم و یه تلویزیون بزرگ هم نصب کردیم برا فیلم عروس داماد اینا که دیگه همه کار هارو کردیم که دیگه سوار ماشین شدیم رفتیم خونه فردا روز عروسی بود باید خیلی زود بیدار میشدیم چون باید میرفتیم آرایشگاه بعد فیلم برداری داشتیم و کلا فکر کنم می شد بهتر روز زندگی من
اگر حمایت نکنید رمان تموم نمیشه اصن کامنت نمیدید اگه میبینید رمان دیگه صحنه خاصی ندارد بخاطر اینکه چند تا پارت دیگه رمان تمومه و می خوام رمان جدید بنویسم من قول داده بودم هفته قبل تمومش کنم ولی اصن هیچکی حمایت نمی کنه
برا همین تا حمایت نکنید هیچ پارتی نداریم
اگر هم میبینید پار دادم بخاطر اینه که می خوام رمان جدید رو بنویسم چون رومان جدید خیلی خفن تر از این رمانه اوک؟
برا همین شرط هم دارم
لایک:۳۰
کامنت:۱۰
۹.۵k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.