𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
𝐹𝓇𝑜𝓂 𝒽𝒶𝓉𝑒 𝓉𝑜 𝒻𝓇𝒾𝑒𝓃𝒹𝓈𝒽𝒾𝓅
Part:15
ویو ا/ت
وقتی شنیدم تهیونگ آمده خوشحال شدم و با دو به سمت پذیرایی رفتم
ا/ت:اوپااا
ته:سلام
با دو رفتم بغلش
ته:خوبی
ا/ت:اهوم تو؟
ته:تو خوب باش منم خوبم
کوک:هی هی منو یادتون رفت(قیافه کیوت)
تهیونگ خندید و پاشد و بغلش کرد
ته:هی داداش چطوری؟
کوک:عالی(لبخند)
نگاشون میکردم ساکت یه گوشه ایستاده بودم و رفتم بالا تو اتاق
کوک:ته بشین تا بیام
ته:باشه
ویو کوک
رفتم بالا تو اتاق در رو باشدت باز کردم و بستم به سمت ا/ت حرکت کردم
کوک:ببین به تهیونگ هیچی نگو
ا/ت:چرا نگم بنظرت نباید بفهمه دوستش داره با خواهرش چیکار میکنه
بازوشو گرفتم
ا/ت:اییی دستممم
کوک:رو عصاب من راه نرو جوجه
ا/ت:نمیخوام
کوک:جرعت پیدا کردی؟ اکی باشه شب دارم برات
در رو باز کردم خواستم برم بیرون که.......
کوک:تهیونگ
ته:اتاقم چرا شلختست
جیمین:دوست داشتم کثیفش کنم اعتراضی دارید کیم؟
ته:به به آقای جیمین فکر نمی کردم اینجا تشریف داشته باشید؟ کوک تو میدونستی بهم نگفتی
کوک:چه عرض کنم ایشون جن تشریف دارن یهو دیدی آمد تو خونت خودتم خبر نداری
سه تایی خندیدیم
ا/ت:ام این کیه
کوک:دوستم جیمین
ا/ت:خوشم منم ا/تم
جیمین:تعریفتو از داداشت زیاد شنیدم زن داداش خوشبختم
تهیونگ دست گذاشت رو شونه جیمین و رفتن سمت اتاق
ته و جیمین:شب بخیر
سری تکون دادم و ا/ت رو بردم تو اتاق درو قفل کردم بردمش سمت تخت انداختمش
کوک:خب خب خب
ادامه دارد.......
اسمات میخوایید تا بنویسم ؟
Part:15
ویو ا/ت
وقتی شنیدم تهیونگ آمده خوشحال شدم و با دو به سمت پذیرایی رفتم
ا/ت:اوپااا
ته:سلام
با دو رفتم بغلش
ته:خوبی
ا/ت:اهوم تو؟
ته:تو خوب باش منم خوبم
کوک:هی هی منو یادتون رفت(قیافه کیوت)
تهیونگ خندید و پاشد و بغلش کرد
ته:هی داداش چطوری؟
کوک:عالی(لبخند)
نگاشون میکردم ساکت یه گوشه ایستاده بودم و رفتم بالا تو اتاق
کوک:ته بشین تا بیام
ته:باشه
ویو کوک
رفتم بالا تو اتاق در رو باشدت باز کردم و بستم به سمت ا/ت حرکت کردم
کوک:ببین به تهیونگ هیچی نگو
ا/ت:چرا نگم بنظرت نباید بفهمه دوستش داره با خواهرش چیکار میکنه
بازوشو گرفتم
ا/ت:اییی دستممم
کوک:رو عصاب من راه نرو جوجه
ا/ت:نمیخوام
کوک:جرعت پیدا کردی؟ اکی باشه شب دارم برات
در رو باز کردم خواستم برم بیرون که.......
کوک:تهیونگ
ته:اتاقم چرا شلختست
جیمین:دوست داشتم کثیفش کنم اعتراضی دارید کیم؟
ته:به به آقای جیمین فکر نمی کردم اینجا تشریف داشته باشید؟ کوک تو میدونستی بهم نگفتی
کوک:چه عرض کنم ایشون جن تشریف دارن یهو دیدی آمد تو خونت خودتم خبر نداری
سه تایی خندیدیم
ا/ت:ام این کیه
کوک:دوستم جیمین
ا/ت:خوشم منم ا/تم
جیمین:تعریفتو از داداشت زیاد شنیدم زن داداش خوشبختم
تهیونگ دست گذاشت رو شونه جیمین و رفتن سمت اتاق
ته و جیمین:شب بخیر
سری تکون دادم و ا/ت رو بردم تو اتاق درو قفل کردم بردمش سمت تخت انداختمش
کوک:خب خب خب
ادامه دارد.......
اسمات میخوایید تا بنویسم ؟
۱۴.۱k
۰۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.