سنجاب کوچولویه من پارت ۵:
سنجاب کوچولویه من پارت ۵:
لینو از اتاق تمرین رفت بیرون و رفت تو اتاق خودش
ایان:"هیونگ اومدی؟"
لینو:"نه تو راهم"
:"....اها حالا چی شد پکری؟"
:"پسر رئیس همون ریزه میزه"
:'خوب"
:"بد جوری حالم و گرفت با اون یه ذره قدش دو متر زبون داره"
:"اره هان هیونگ اینطوریه"
:"هیونگ؟"
:"اره هان از من بزرگتره ۲۴ سالشه"
:"تو چرا هیونگ صداش میکنی مگه نباید رئیس صداش کنی؟"
:"خوده هان هیونگ گفته اینطوری صداش کنم از کلمه ی رئیس بدش میاد"
:"اها باشه"
👥:"لینو اقای هان صداتون میکنن"
لینو:"اه همین الان از پیشش اومدم(زیر لب)"
👥:"بیا دیگه"
لینو:"چشم
لینو:"عاشقم شدی این همه صدام میکنی"
هان:"خفه بابا کی عاشق تویه دیوونه ی عصبی میشه"
لینو:"حالا بگو ببینم چکارم داری"
هان:"میخوام برم امریکا"
لینو:"خوب به من چه"
هان:"انگار یادت رفته ها از این به بعد من هر جا خواستم برم تو ام باهام میایی خوب؟"
لینو:"گیری افتادیم ها"
هان:"برو وسایلت و جمع کن"
لینو:"..."
هان:"برو یگه"
ایان:"لینو هیونگ داری وسایل جمع میکنی کجا؟"
لینو:"با اون سنجاب کوچولو میخوام برم امریکا"
ایان:"هان هیونگ؟"
لینو:"اره همون هان"
ایان:"چرا بهش میگی سنجاب کوچولو"
لینو:"چون هم قدش کوتاه هم شبیه سنجاب میمونه شبیه همستر هم میمونه ولی خوب بیشتر شبیه سنجابه"
ایان:"لینو هیونگ الان داری از هیونگ تعریف میکنی؟
لینو:"ار....نه....نه بابا"
ایان:"اوهوم تک راست میگی"
لینو:"باشه دیگه من برم الان هان داد و بیداد میکنه"
لینو رفت پایین و هان رو با یه لباس خیلی کیوت دید
لینو:".......اااا...."
هان:"چیه؟"
لینو:"هی...چی..اما...ده...ای؟"
هان:"...اره"
لینو:"خوب دیگه بریم سوار شو"
لینو و هان سوار ماشین شدن
لینو:چطوری انقدر زود بلیط اماده کردید"
هان:"در واقع ما داریم با هواپیمایه شخصی میریم بزار برات توضیح بدم الان این بادیگارد هایی که اومدن دنبالمون برا حفاظت از ما اومدن راننده مارو میبره سمت جایی که قراره سوار هواپیما بشیم دقیقا حدود ۱۷۰ تا بادیگارد باهامون اومدن اونا با یه هواپیمایه دیگه میان همون هواپیما های معمولی ولی ما با شخصی میریم برا همین نیاز به بلیط نیست"
لینو:"کشور اجازه ی خروج داده و اینکه امریکا چی امریکا اجازه ی ورود داده؟"
هان:"بابام همه چی رو راست و ریز کرده"
لینو:"اها..ولی من چرا با اونا نمیرم"
هان:"چون تو بادیگارد شخصیه منی"
لینو:اها"
هان:چقدر حرف میزنی"
لینو"دلت دعوا میخواد بگو....."
زنگ خوردن
لینو:"الو عزیزم چطوری؟"
🗣:"خوبم تو چطوری راستی شلغ جدیدت و تبریک میگم"
لینو:"تو از کجا میدونی؟"
🗣:"هیونجین گفت"
لینو:"بهش بگو به کَسِ دیگه ای نگع خیلی دهنش لقه"
🗣:"باشه"
لینو:"راستی هیونا"
هیونا:"جانم عزیزم"
لینو مراقب خودت باش شبا زود بخواب غذات هم کامل بخور"
هیونا:'چشم"
هان:"دوست دختر داری؟"
لینو از اتاق تمرین رفت بیرون و رفت تو اتاق خودش
ایان:"هیونگ اومدی؟"
لینو:"نه تو راهم"
:"....اها حالا چی شد پکری؟"
:"پسر رئیس همون ریزه میزه"
:'خوب"
:"بد جوری حالم و گرفت با اون یه ذره قدش دو متر زبون داره"
:"اره هان هیونگ اینطوریه"
:"هیونگ؟"
:"اره هان از من بزرگتره ۲۴ سالشه"
:"تو چرا هیونگ صداش میکنی مگه نباید رئیس صداش کنی؟"
:"خوده هان هیونگ گفته اینطوری صداش کنم از کلمه ی رئیس بدش میاد"
:"اها باشه"
👥:"لینو اقای هان صداتون میکنن"
لینو:"اه همین الان از پیشش اومدم(زیر لب)"
👥:"بیا دیگه"
لینو:"چشم
لینو:"عاشقم شدی این همه صدام میکنی"
هان:"خفه بابا کی عاشق تویه دیوونه ی عصبی میشه"
لینو:"حالا بگو ببینم چکارم داری"
هان:"میخوام برم امریکا"
لینو:"خوب به من چه"
هان:"انگار یادت رفته ها از این به بعد من هر جا خواستم برم تو ام باهام میایی خوب؟"
لینو:"گیری افتادیم ها"
هان:"برو وسایلت و جمع کن"
لینو:"..."
هان:"برو یگه"
ایان:"لینو هیونگ داری وسایل جمع میکنی کجا؟"
لینو:"با اون سنجاب کوچولو میخوام برم امریکا"
ایان:"هان هیونگ؟"
لینو:"اره همون هان"
ایان:"چرا بهش میگی سنجاب کوچولو"
لینو:"چون هم قدش کوتاه هم شبیه سنجاب میمونه شبیه همستر هم میمونه ولی خوب بیشتر شبیه سنجابه"
ایان:"لینو هیونگ الان داری از هیونگ تعریف میکنی؟
لینو:"ار....نه....نه بابا"
ایان:"اوهوم تک راست میگی"
لینو:"باشه دیگه من برم الان هان داد و بیداد میکنه"
لینو رفت پایین و هان رو با یه لباس خیلی کیوت دید
لینو:".......اااا...."
هان:"چیه؟"
لینو:"هی...چی..اما...ده...ای؟"
هان:"...اره"
لینو:"خوب دیگه بریم سوار شو"
لینو و هان سوار ماشین شدن
لینو:چطوری انقدر زود بلیط اماده کردید"
هان:"در واقع ما داریم با هواپیمایه شخصی میریم بزار برات توضیح بدم الان این بادیگارد هایی که اومدن دنبالمون برا حفاظت از ما اومدن راننده مارو میبره سمت جایی که قراره سوار هواپیما بشیم دقیقا حدود ۱۷۰ تا بادیگارد باهامون اومدن اونا با یه هواپیمایه دیگه میان همون هواپیما های معمولی ولی ما با شخصی میریم برا همین نیاز به بلیط نیست"
لینو:"کشور اجازه ی خروج داده و اینکه امریکا چی امریکا اجازه ی ورود داده؟"
هان:"بابام همه چی رو راست و ریز کرده"
لینو:"اها..ولی من چرا با اونا نمیرم"
هان:"چون تو بادیگارد شخصیه منی"
لینو:اها"
هان:چقدر حرف میزنی"
لینو"دلت دعوا میخواد بگو....."
زنگ خوردن
لینو:"الو عزیزم چطوری؟"
🗣:"خوبم تو چطوری راستی شلغ جدیدت و تبریک میگم"
لینو:"تو از کجا میدونی؟"
🗣:"هیونجین گفت"
لینو:"بهش بگو به کَسِ دیگه ای نگع خیلی دهنش لقه"
🗣:"باشه"
لینو:"راستی هیونا"
هیونا:"جانم عزیزم"
لینو مراقب خودت باش شبا زود بخواب غذات هم کامل بخور"
هیونا:'چشم"
هان:"دوست دختر داری؟"
۶.۳k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.