سلام چرلت ز
سلام چرلتز
این وبلاگ چری بولتـه
و خوش اومدیدددد
(برید اسلاید دوم)
--
لارا؛ امروز رو قراره کامل با ما باشید و خوش بگذرونیم
الکسا؛درستههه
لارا؛ خنده
الکسا؛ امروز منیجر هم باهامون میاد
لارا؛ ولی خب توی ویدیو نیست
الکسا؛ هوم
لارا؛ امروز اولین کاری که باید بکنیم اینه که باید برای فوتوشات هامون عکس برداری کنیم
پس با ما باشید
--
الکسا؛ من برای تبلیغات برند هرا باید عکسبرداری کنم و لارا یرای برند دیور
لارا؛ درست میگهه
لارا؛ پس الان باید جدا شیم و چندساعت دیگه بر گردیم پیش هم
الکسا؛ و از اونحایی که نمیتونیم منیجر رو نصف کنیم از کمپانی خواستیم چندساعت رو برامون یه منجیر بفرسته
لارا؛ و اونا قبول کردن
(دوربین دست لارا هست)
الکسا میپره روی شونه لارا و بغلش میکنه
الکسا؛ خدافظ اونی
لارا؛ چیکار میکنی بچه نمیخام بمیرم که برمیگردم
لارا؛ خنده
لارا؛ خدافظ بچه
--
لارا؛ سلام چرلتز من برگشتم و سوار ماشینم تا بریم دنبال الکسا
--
الکسا؛ اونیییی خیلی خسته شدم
لارا؛ کوه کندی مگه
لارا؛ خنده
الکسا؛ اوه داری فیلم میگیری اونییی؟
لارا؛ خب اره دیگه😂
الکسا؛ چرلتز من لوس نیستممم
لارا؛ واییی خدا 😂
الکسا؛ الان کجا میریم؟ خونه؟
لارا؛ نهههه میخایم ولاگ بگیریم مثلا میریم کافه ای رستورانی جایی
الکسا؛ خوبه من خیلی گشنمه
الکسا؛ بعدش چی؟
لارا؛ میریم خونه یکم استراحت میکنیم شاید بعدش بریم تنیس
البته ما پس فردا فن ساین داریم و فردا ی لایو کوچیک
الکسا؛ وایییی خیلی خوبه من امروز چند تا از فن هام رو دیدم
لارا؛ حسودیم شد 😭
الکسا؛ اونی خودت انقدر لوسی به من میگی بچه
لارا؛ عایشششش بازم میگم بچه
لارا؛ برای فن ساین باید به بوسان بریم
الکسا؛ یعنی با هوایپما میریم اونیییی؟
لارا؛ اره خب
الکسا؛ من خیلی هواپیما رو دوست دارم ولی یکم میترسم
لارا؛ خنده-😂
--
میرسن کافه-
--
الکسا؛ خب من تعریف نسکافه های اینحارو زیاد شنیدم
لارا؛ ولی میدونی که نمیتونی نسکافه بخوری خیلی تلخه
الکسا؛ اونییی نگوووو به همهه
لارا؛ 😂😂
--
لارا لاته و کیک شکلاتی سفارش داد
الکسا شیک توت فرنگی
--
الکسا؛ من تموم کردم
لارا؛ منم
لارا؛ بیا برگردیم خونه
الکسا؛ تنیس چی پس؟
لارا؛ میریم
--
رفتن به سمت خونه و یکم ساتراحت کردن به سمت پارک تنیس رفتن
--
چندساعت بعد؛
لارا؛ خبببب چرلتز ما تنیس بازی کردیم و الان داره تاریک میشه یرای همین میخوایم برگردیم خونه
الکسا؛ من واقعا خسته شدم
السکا: به سوی خانه
--
رسیدن خونه
--
لباس هاشون روعوض کردن و سمت تخت هاشون رفتن-
الکسا سر گوشیس رفت-
لارا؛ خب این ولاگپارت یکبودامیدوارم دوستش داشته باشید
فرداتوی لایو میبینمتون
الکساولارا؛ خدافظچرلت
سی پارتهستپارتیکاز سی بود
این وبلاگ چری بولتـه
و خوش اومدیدددد
(برید اسلاید دوم)
--
لارا؛ امروز رو قراره کامل با ما باشید و خوش بگذرونیم
الکسا؛درستههه
لارا؛ خنده
الکسا؛ امروز منیجر هم باهامون میاد
لارا؛ ولی خب توی ویدیو نیست
الکسا؛ هوم
لارا؛ امروز اولین کاری که باید بکنیم اینه که باید برای فوتوشات هامون عکس برداری کنیم
پس با ما باشید
--
الکسا؛ من برای تبلیغات برند هرا باید عکسبرداری کنم و لارا یرای برند دیور
لارا؛ درست میگهه
لارا؛ پس الان باید جدا شیم و چندساعت دیگه بر گردیم پیش هم
الکسا؛ و از اونحایی که نمیتونیم منیجر رو نصف کنیم از کمپانی خواستیم چندساعت رو برامون یه منجیر بفرسته
لارا؛ و اونا قبول کردن
(دوربین دست لارا هست)
الکسا میپره روی شونه لارا و بغلش میکنه
الکسا؛ خدافظ اونی
لارا؛ چیکار میکنی بچه نمیخام بمیرم که برمیگردم
لارا؛ خنده
لارا؛ خدافظ بچه
--
لارا؛ سلام چرلتز من برگشتم و سوار ماشینم تا بریم دنبال الکسا
--
الکسا؛ اونیییی خیلی خسته شدم
لارا؛ کوه کندی مگه
لارا؛ خنده
الکسا؛ اوه داری فیلم میگیری اونییی؟
لارا؛ خب اره دیگه😂
الکسا؛ چرلتز من لوس نیستممم
لارا؛ واییی خدا 😂
الکسا؛ الان کجا میریم؟ خونه؟
لارا؛ نهههه میخایم ولاگ بگیریم مثلا میریم کافه ای رستورانی جایی
الکسا؛ خوبه من خیلی گشنمه
الکسا؛ بعدش چی؟
لارا؛ میریم خونه یکم استراحت میکنیم شاید بعدش بریم تنیس
البته ما پس فردا فن ساین داریم و فردا ی لایو کوچیک
الکسا؛ وایییی خیلی خوبه من امروز چند تا از فن هام رو دیدم
لارا؛ حسودیم شد 😭
الکسا؛ اونی خودت انقدر لوسی به من میگی بچه
لارا؛ عایشششش بازم میگم بچه
لارا؛ برای فن ساین باید به بوسان بریم
الکسا؛ یعنی با هوایپما میریم اونیییی؟
لارا؛ اره خب
الکسا؛ من خیلی هواپیما رو دوست دارم ولی یکم میترسم
لارا؛ خنده-😂
--
میرسن کافه-
--
الکسا؛ خب من تعریف نسکافه های اینحارو زیاد شنیدم
لارا؛ ولی میدونی که نمیتونی نسکافه بخوری خیلی تلخه
الکسا؛ اونییی نگوووو به همهه
لارا؛ 😂😂
--
لارا لاته و کیک شکلاتی سفارش داد
الکسا شیک توت فرنگی
--
الکسا؛ من تموم کردم
لارا؛ منم
لارا؛ بیا برگردیم خونه
الکسا؛ تنیس چی پس؟
لارا؛ میریم
--
رفتن به سمت خونه و یکم ساتراحت کردن به سمت پارک تنیس رفتن
--
چندساعت بعد؛
لارا؛ خبببب چرلتز ما تنیس بازی کردیم و الان داره تاریک میشه یرای همین میخوایم برگردیم خونه
الکسا؛ من واقعا خسته شدم
السکا: به سوی خانه
--
رسیدن خونه
--
لباس هاشون روعوض کردن و سمت تخت هاشون رفتن-
الکسا سر گوشیس رفت-
لارا؛ خب این ولاگپارت یکبودامیدوارم دوستش داشته باشید
فرداتوی لایو میبینمتون
الکساولارا؛ خدافظچرلت
سی پارتهستپارتیکاز سی بود
۲۰.۰k
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.