بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

...
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حُسن برون‌ آ دمی ز ابر
کآن چهرهٔ مُشَعشَعِ تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز
باز آمدم که ساعدِ سلطانم آرزوست

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

#مولوی
#گل
#رخ #باغ #گلستان #آرزو #لب #قند #فراوان #آفتاب #ابر #چهره #مشعشع #تابان #آواز #طبل #ساعد #سلطان #ناز #مرنجان #مرا #تابستان #مرداد
#باغ_و_گلستانم_آرزوست
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۵)

...ای سفر کرده، دلم بی‌ تو بفرسود، بیاغمت از خاک درت بیشترم ...

...ای دل اگر عاشقی، در پی دلدار باشبر درِ دل روز و شب، منتظر...

...ای که با سلسلهٔ زلف دراز آمده‌ایفرصتت باد که دیوانه‌ نواز...

...این چیست که چون دلهره افتاده به جانمحال همه خوب است، من ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط