ما هر دویمان تلاش نکردیم...
ما هر دویمان تلاش نکردیم...
تو برای روزهای بارانی با من بودن...
و من برای مالکیت شانه های مردانه ات...
ما هر دویمان آدم جنگیدن نبودیم...
تو برای شنیدن صدایم بعد از هر طلوع کنار لاله ی گوشت....
و من برای آرامش ابدی آغوشت...
خودمان را گول زدیم و در گوش مردم خواندیم قسمت هم نبودیم و تمام...
هر دویمان قانع شدیم که از یک جایی به بعد هر کس باید راه خودش را برود تا به خوشبختی برسد...
به هق هق های بعد از جداییمان فهماندیم که آدم رفته با گریه زاری تو برنمی گردد...
دنیای دو نفره مان را با رویای سه نفره شدن و سفرهای گاه و بی گاه فروختیم به منطقی که که یک قدم جلوتر از احساسمان قدم برداشت...
فریاد دلتنگی هایمان را لال کردیم که نکند یک شب با صدایش یک نفرمان خواب زده شود و برگردد...
هر دویمان با کوله باری از خاطره کوچ کردیم به خانه ی قلبی که دوسش نداشتیم و او دوستمان داشت...
و سر بر بالین کسی گذاشتیم که دنیایش برای رویاهای ما خیلی کوچک بود...
ما هر دو قربانی رفتنی شدیم که مقصد جاده اش رنگ آرزوهایمان نبود...
#پگاه_دهقان
تو برای روزهای بارانی با من بودن...
و من برای مالکیت شانه های مردانه ات...
ما هر دویمان آدم جنگیدن نبودیم...
تو برای شنیدن صدایم بعد از هر طلوع کنار لاله ی گوشت....
و من برای آرامش ابدی آغوشت...
خودمان را گول زدیم و در گوش مردم خواندیم قسمت هم نبودیم و تمام...
هر دویمان قانع شدیم که از یک جایی به بعد هر کس باید راه خودش را برود تا به خوشبختی برسد...
به هق هق های بعد از جداییمان فهماندیم که آدم رفته با گریه زاری تو برنمی گردد...
دنیای دو نفره مان را با رویای سه نفره شدن و سفرهای گاه و بی گاه فروختیم به منطقی که که یک قدم جلوتر از احساسمان قدم برداشت...
فریاد دلتنگی هایمان را لال کردیم که نکند یک شب با صدایش یک نفرمان خواب زده شود و برگردد...
هر دویمان با کوله باری از خاطره کوچ کردیم به خانه ی قلبی که دوسش نداشتیم و او دوستمان داشت...
و سر بر بالین کسی گذاشتیم که دنیایش برای رویاهای ما خیلی کوچک بود...
ما هر دو قربانی رفتنی شدیم که مقصد جاده اش رنگ آرزوهایمان نبود...
#پگاه_دهقان
۴۸۶
۰۷ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.