My Angel.
My Angel.
~~part ¹~~.
ا.ت:ولم کنید بزارید برم کثافتااااا
بادیگارد:خفه شو تا چند دقیقه دیگه رئیس بیاد حسابتو برسه دهنشو ببندید.
دهن ا.ت رو با چسب بستن انقدر سفت که داشت خفه می شد چون از بچگیش نمی تونست با بینیش نفس بکشه برای همین با علامت خواهش که دهنشو باز کنن ولی اونا گوش ندادن تا رئیس اومد
رئیس: چرا دهنشو بستید احمقا اون نمی تونه نفس بکشه.
بادیگارد:ببخشید اقا.
و دهن ا.ت رو باز کرد که ا.ت به نفس نفس افتاد خودشو جمع کرد
ا.ت:چرا منو گرفتید؟ بزارید برم.اگه بابام بفهمه می کشتتوننننننن.
رئیس:اولا که دوس پسر گلت به ما بدهی داشت برای همین ما خواهرشو گروگان گرفتیم بعد اون تو رو به ما پیشنهاد کرد و ما هم قبول کردیم حالا تو اینجایی. ما یک مسابقه می زاریم بین پسرا هر کی که قوی تر بود تو برای اون میشی.
ا.ت:شما حق ندارید اینکارو کنیدددددد.
رئیس:پسرا رو بفرستید داخل بچه ها می خوام به این خانوم کوچولو نشون بدم که هر کاری از دست من برمیاد.
بادیگارد:چشم قربان.
و در ها رو باز کرد که یه لشکر پسر اومدن داخل و شروع کردن به زدن هم تا جایی که فقط دونفر موندن و سخت مبارزه کردن
رئیس:نگاه کن اینا چقدر می خوانت امید وارم تحملش رو داشته باشی (نیشخند)
که بالاخره یکی برد اومد سمت منو................
خوبه؟ ادامش بدم یا نه؟
~~part ¹~~.
ا.ت:ولم کنید بزارید برم کثافتااااا
بادیگارد:خفه شو تا چند دقیقه دیگه رئیس بیاد حسابتو برسه دهنشو ببندید.
دهن ا.ت رو با چسب بستن انقدر سفت که داشت خفه می شد چون از بچگیش نمی تونست با بینیش نفس بکشه برای همین با علامت خواهش که دهنشو باز کنن ولی اونا گوش ندادن تا رئیس اومد
رئیس: چرا دهنشو بستید احمقا اون نمی تونه نفس بکشه.
بادیگارد:ببخشید اقا.
و دهن ا.ت رو باز کرد که ا.ت به نفس نفس افتاد خودشو جمع کرد
ا.ت:چرا منو گرفتید؟ بزارید برم.اگه بابام بفهمه می کشتتوننننننن.
رئیس:اولا که دوس پسر گلت به ما بدهی داشت برای همین ما خواهرشو گروگان گرفتیم بعد اون تو رو به ما پیشنهاد کرد و ما هم قبول کردیم حالا تو اینجایی. ما یک مسابقه می زاریم بین پسرا هر کی که قوی تر بود تو برای اون میشی.
ا.ت:شما حق ندارید اینکارو کنیدددددد.
رئیس:پسرا رو بفرستید داخل بچه ها می خوام به این خانوم کوچولو نشون بدم که هر کاری از دست من برمیاد.
بادیگارد:چشم قربان.
و در ها رو باز کرد که یه لشکر پسر اومدن داخل و شروع کردن به زدن هم تا جایی که فقط دونفر موندن و سخت مبارزه کردن
رئیس:نگاه کن اینا چقدر می خوانت امید وارم تحملش رو داشته باشی (نیشخند)
که بالاخره یکی برد اومد سمت منو................
خوبه؟ ادامش بدم یا نه؟
۹۷۱
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.