بگسلم از تو با که پیوندم

بگسلم از تو، با که پیوندم؟
از تو گر بگسلم به خود خندم

بخت بیدار یاور من شد
ناگهان زی در تو افکندم

بندها بود بر من، اکنون شد
دیدن تو کلید هر بندم

کان اگر کَندَمی نیافتمی
زان تو را یافتم که جان کندم

کی خبر داشتم ز خود بی تو
که چی‌ام، یا چه گونه، یا چندم

اگه اکنون شدم ز خود که مرا
جاودان با تو بود پیوندم

لاغر و مرده بودمی و اکنون
یال و بازو به جان بیاگندم

بی تو از تن چه کیسه بردوزم؟
یا ز جان، من چه طرف بربندم؟

بی تو با ملک جم نه خشنودم
با تو باشم، به هیچ خرسندم

دور گردم ز جان و تن، شاید
دور باد از تو دور، نپسندم

#غزل از #بابا_افضل_کاشانی . #غزلیات . غزل شماره 4
#گنجینه_علوی_ساوجی
@srazsaveh
#فرهنگ_و_ادب #ادبیات #شعر #بابا_افضل #قرن_ششم #فیلسوف_و_حکیم_بزرگ_ایرانی #شاعر #عارف #کاشان #شف12299
#Culture_and_Literature
#literature
#Poetry
دیدگاه ها (۱)

#رسول_گرامی_اسلام_حضرت_محمد_ص می فرمایند. اَلْسَّکِینَةُ مَغ...

#پیامبر_مهربانی #حضرت_رسول_اکرم_ص :أفضلُ العبادةِ انتظارُ ال...

#نذر_استغفار کردم برای آمدنشهر #جمعه ، #لحظه_به_لحظه ، #آمرز...

#شکارچی_عسل را در تصویر پیش رو مشاهده می کنید. #شکارچیان_عسل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط