ددی دیوانه
با حرکتی که یونگی زد ماتم برد اون وسط تمرین داشت منو میبوسید همون شکل که ظهر بوسید فقط فرقش این بود که الان خونی دم دستی نبود همین بعد از ۱۰ مین از لبام دل کند و خندید
&چیه چرا این جوری نگاه میکنی گفتی دوست داری منم خواستم خستگیت از بین بره همین
#وا مگه چجوری نگاه میکنم
حس کردم گونه هام به شدت داغ شده
یه بوسه کوتاه به لبم زد
&وقتی این جوری نگاه میکنی دلم میخواد بخورمت الانم بریم شام بخوریم تا نخوردمت
من که از خجالت داشتم اب میشدم پشتش راه افتادم رفتیم پشت میز اجوما سفره رو چیده بود یونگی اولین نفر برای من کشید انگار دلش میخواست منو عاشق خودش کنه ولی نمیدونست من از قبل عاشقش بودم و هستم
ساری این پارت خیلی کمه چون عجله ای نوشتم
امیدوارم خوشتون اومده
لطفا لایک کنید♡
&چیه چرا این جوری نگاه میکنی گفتی دوست داری منم خواستم خستگیت از بین بره همین
#وا مگه چجوری نگاه میکنم
حس کردم گونه هام به شدت داغ شده
یه بوسه کوتاه به لبم زد
&وقتی این جوری نگاه میکنی دلم میخواد بخورمت الانم بریم شام بخوریم تا نخوردمت
من که از خجالت داشتم اب میشدم پشتش راه افتادم رفتیم پشت میز اجوما سفره رو چیده بود یونگی اولین نفر برای من کشید انگار دلش میخواست منو عاشق خودش کنه ولی نمیدونست من از قبل عاشقش بودم و هستم
ساری این پارت خیلی کمه چون عجله ای نوشتم
امیدوارم خوشتون اومده
لطفا لایک کنید♡
۴.۰k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.