شاعر تورح فلاح مهنه
شاعر تورح فلاح مهنه
چون زلف تو روزم شده یلدای پریشان
خوابم شده آشفته ز رویای پریشان
آرام وقرار ازکف من بردی و اینک
جان ودل من گشته چو دریای پریشان
آواره ترین رانده کوی تو منم چون
ساکن شده ام در دل صحرای پریشان
تا رنگ رخم وانکند سر ضمیرم
پنهان شده ام در دل شبهای پریشان
در مکتب عشق تو شدم طفل گریزپای
مردودم از انشاو ازاملای پریشان
روزی به سرم تاج سعادت زده بودی
حالا شده ام مفلس رسوای پریشان
آشفته ترین عاشق درگاه تو گشتم
ازبس که زدم طعنه به موهای پریشا ...
چون زلف تو روزم شده یلدای پریشان
خوابم شده آشفته ز رویای پریشان
آرام وقرار ازکف من بردی و اینک
جان ودل من گشته چو دریای پریشان
آواره ترین رانده کوی تو منم چون
ساکن شده ام در دل صحرای پریشان
تا رنگ رخم وانکند سر ضمیرم
پنهان شده ام در دل شبهای پریشان
در مکتب عشق تو شدم طفل گریزپای
مردودم از انشاو ازاملای پریشان
روزی به سرم تاج سعادت زده بودی
حالا شده ام مفلس رسوای پریشان
آشفته ترین عاشق درگاه تو گشتم
ازبس که زدم طعنه به موهای پریشا ...
- ۱.۵k
- ۳۰ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط