پارت۳۳:
پارت۳۳:
بعد از احوال پرسی همه به سمت پذیرایی حرکت کردن دور میز بزرگ نشستن همه بودن.
نیلیکا: خب چه خبر؟
جیمین: خبرا که دست شماست! اومدید خونه چکار کردید😈
نیلیکا: ام....ام... هیچی😅
کوک: جای این حرفا بیاین یکم حال کنیم.
جین: راست میگه .
سومی: بیایین......
ته: احضار ارواح.
همه: 😐😐😐😐😐😐😐
شوگا: شما را با پیشنهادات عالی جناب کیم تنها میگذارم.
هوپی: کجا؟
شوگا: توالت کجا میرم جز رختخواب.
جین: راست میگه دیگه .
نیلیکا: نه بمون حال میده توروخدا.
شوگا: ولم کنید میخوام بخوابم.
نیلیکا: بیای برات دوتا سبد نارنگی میخرماااااا.
شوگا: خب کجای بازی بودیم.
کوک: الحق که زن خودمی.
جیمین:👏👏
همه دور هم نشستن ته یه کاغذ و دوتا مداد آورد کاغذ رو با مداد به ۴ قسمت تقسیم کرد رو دو طرفش به تو ضربدری نوشت Noو yes دوتا مداد و مثل علامت+ روی کاغذ گذاشت.
نامجون: خب؟
ته: اسمش هست چارلی چارلی.
نیلیکا: بیا برو کصخل.
کوک: ته داداش از جین کتک خوردی مغرت جابهجا شده؟
جیمین: فکر کنم😂
تهیونگ بلند شد تمام چراغا رو خاموش کرد و همه پرده هارو کشید خونه کامل خاموش شد سومی و سوجون بلند شدن شمع هایی که خریده بودن دوره میز چیدن و روشن کردن.
شوگا: به خدا اینا دیوونه شدن.
نیلیکا؛ به کل عقلشون رو از دست دادن .سومی از تو و سوجون انتظار نداشتم
سوجون: حال میده.
کوک و نیلیکا: 😐😭
بعد از احوال پرسی همه به سمت پذیرایی حرکت کردن دور میز بزرگ نشستن همه بودن.
نیلیکا: خب چه خبر؟
جیمین: خبرا که دست شماست! اومدید خونه چکار کردید😈
نیلیکا: ام....ام... هیچی😅
کوک: جای این حرفا بیاین یکم حال کنیم.
جین: راست میگه .
سومی: بیایین......
ته: احضار ارواح.
همه: 😐😐😐😐😐😐😐
شوگا: شما را با پیشنهادات عالی جناب کیم تنها میگذارم.
هوپی: کجا؟
شوگا: توالت کجا میرم جز رختخواب.
جین: راست میگه دیگه .
نیلیکا: نه بمون حال میده توروخدا.
شوگا: ولم کنید میخوام بخوابم.
نیلیکا: بیای برات دوتا سبد نارنگی میخرماااااا.
شوگا: خب کجای بازی بودیم.
کوک: الحق که زن خودمی.
جیمین:👏👏
همه دور هم نشستن ته یه کاغذ و دوتا مداد آورد کاغذ رو با مداد به ۴ قسمت تقسیم کرد رو دو طرفش به تو ضربدری نوشت Noو yes دوتا مداد و مثل علامت+ روی کاغذ گذاشت.
نامجون: خب؟
ته: اسمش هست چارلی چارلی.
نیلیکا: بیا برو کصخل.
کوک: ته داداش از جین کتک خوردی مغرت جابهجا شده؟
جیمین: فکر کنم😂
تهیونگ بلند شد تمام چراغا رو خاموش کرد و همه پرده هارو کشید خونه کامل خاموش شد سومی و سوجون بلند شدن شمع هایی که خریده بودن دوره میز چیدن و روشن کردن.
شوگا: به خدا اینا دیوونه شدن.
نیلیکا؛ به کل عقلشون رو از دست دادن .سومی از تو و سوجون انتظار نداشتم
سوجون: حال میده.
کوک و نیلیکا: 😐😭
۱.۰k
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.