اما من و تو

____________اما من و تو
دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه ی پُر دلهره است

گفته بودند که "از دل برود یار چو از دیده برفت"
سالها هست که از دیده ی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز

دفتر عمر مرا
دست ایام ورق‌ها زده است
زیر بار غم عشق
قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست
تویی آن قامت بالنده هنوز

در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق، پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان می بینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز ... حمید_مصدق
دیدگاه ها (۲)

من ...دخترکی معصوم ، درونم نفس می کشد ...!دخترکی که رسمِ دلب...

تقدیم به تو:ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ...ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ...ﻧﻪ ...

عاشقتمانقدر که شک ندارم جای اذان ، نام تُو را در گوشم خواند...

.چه کرده ای با من که هر لحظه بیشتر از لحظه ی قبل دوستت می دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط