اربابان من
اربابان من
اما نامجون .....از خشم قرمز شده بود
شوگا حرفش رو تموم کرد ....
حالا همه میدونستن که امشب مهمونیه
پسرا برای صحبت به پذیرایی رفتن و
نشستن
نامجون هنوز هم خشمگین بود
نامجون: چرا اینجوری نگاهش میکردین؟ (بم)
هیچ خدمتکار یا بادیگاردی اونجا نبود
پس راحت میتونستن حرف بزنن
اما با این وجود پسرا ساکت موندن و به کفش هاشون نگاه میکردن
نامجون:جواب میخام نه سکوت ....
جونگکوک: هیونگ ماهم ....
جونگکوک ساکت شد
همه از نامجون میترسیدن
درسته وقتی عصبی میشدن به صورت وحشتناکی خشن میشدن
اما نامجون ؟خشم اون از همه بدتره
و همه پسرا هم ازش خبر داشتم
که همه اعضا با صدای پا ساکت شدن.....
اما نامجون .....از خشم قرمز شده بود
شوگا حرفش رو تموم کرد ....
حالا همه میدونستن که امشب مهمونیه
پسرا برای صحبت به پذیرایی رفتن و
نشستن
نامجون هنوز هم خشمگین بود
نامجون: چرا اینجوری نگاهش میکردین؟ (بم)
هیچ خدمتکار یا بادیگاردی اونجا نبود
پس راحت میتونستن حرف بزنن
اما با این وجود پسرا ساکت موندن و به کفش هاشون نگاه میکردن
نامجون:جواب میخام نه سکوت ....
جونگکوک: هیونگ ماهم ....
جونگکوک ساکت شد
همه از نامجون میترسیدن
درسته وقتی عصبی میشدن به صورت وحشتناکی خشن میشدن
اما نامجون ؟خشم اون از همه بدتره
و همه پسرا هم ازش خبر داشتم
که همه اعضا با صدای پا ساکت شدن.....
- ۱.۶k
- ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط