حس میکنم

حس می‌کنم
نشستم یه فیلم از سال ۱۳۲۲ می‌بینم
همونقدر غمگین
همونقدر بی‌رنگ
همونقدر عمیق

مادرم هنوز بدنیا نیومده
پدر‌بزرگم نُه سالشه
زمستونا یک متر برف میاد
شاه نرفته
و هنوز امامزاده‌ها شلوغن

کاش می‌تونستم فیلمو نگه دارم و
پخش زنده‌ی زمین از ایستگاه فضایی رو تماشا کنم



#آبا_عابدین

گریه نمی‌کنم..
دیدگاه ها (۱)

چشم و دل، دانی چه خواهند این حوالی؟!بودنت را، دیدنت را،قانع‌...

ما دو مصرع یک شعر بودیم!وزن بود.قافیه هم بود.اما به قاب یک ب...

یڪ جمعـه ے زیبـا و مـن و نـاز نڪَاهتبنشین و بخوان شعر شوم مح...

‌روزگارے بود و دورانے ، ندانم اے فلڪبر سر دوران چہ آمد ، روز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط