همیشه فڪر می ڪردمڪه ساعت ، ساعت است دیگر !چه روےدیوارها چه دست چه...اما حالا می دانمڪه بعضی ساعت هاساعت تَرَندقلبِ آدم را با خودشان می برندمثل ساعتِ رفتنِ